گره را با دندان باز نکنیم. . .
دلیل مراجعه نکردن بسیاری از زوجها به مشاور، ترس از گفتهها و راهحلهایی است که مشاور به آنها ارائه میکند.
همه ما یکی از اصلیترین دلایل مراجعه به مشاور خانواده را، وجود یا شروع اختلاف در زندگی مشترک میدانیم و تا زمانی که کارد به استخوان نرسد بهمشاوره فکر نمیکنیم. عجیبتر اینکه گاهی حتی تیغ تیز مشکلات، گوشت و پوست مان را پاره پاره میکند اما باز هم از مشاور، روان شناس و روانپزشک کمک نمیگیریم.
شاید میترسیم که دیگران به ما انگ دیوانگی، افسردگی، شکست و... بزنند و همین ترس مسخره باعث میشود همینطور ادامه بدهیم تا به آخر خط برسیم. هرچند در اغلب موارد دلیل مراجعه زوجها به مشاور، بروز اختلاف در زندگی آنهاست اما مشورت با مشاور، روان شناس و روانپزشک نباید فقط محدود به زمان بروز اختلاف شود.
در واقع مشاور میتواند مانند یک دوست همواره همراه مان باشد و ما را برای زندگی بهتر و نه لزوما حل اختلاف، یاری کند. در این مقاله با مشاوره و زمان مناسب آن، دلایل و ضرورتهای کمک گرفتن از مشاور بیشتر آشنا میشویم.
با شما موافقام که هزینه مراجعه به مشاور در مقایسه با درآمد بسیاری از ما بالاست اما وقتی برای ادامه مسیر زندگی این قدر از نظر روحی- روانی خسته و افسردهایم که توان برداشتن حتی یک قدم دیگر را نداریم، چه کنیم؟ در این شرایط کمک گرفتن از مشاور، روان شناس و روانپزشک کار عجیب و شیکی نیست که بابت هزینه آن خودمان را سرزنش کنیم یا بهدلیل هزینه بالای آن از مراجعه به مشاور امتناع کنیم.
متأسفانه در کشور ما برخلاف بسیاری از کشورهای جهان، این هزینهها لوکس و تجملی بهنظر میرسد و به همین دلیل بسیاری از مردم ما (به ویژه زوجهای جوان) با وجود مشکلات فراوان به مراکز مشاوره مراجعه نمیکنند. اما فراموش نکنیم اگر هزینه کردن بتواند (که حتما هم میتواند) مشکلات زندگی مشترک مان را برطرف کند، باید با کاستن از مخارج غیرضروری، هزینه مراجعه به مشاور را تأمین کنیم. بنابراین مراجعه به مشاور و کمک خواستن از او نه تنها کار لوکس و پرهزینهای نیست، بلکه یکی از نیازهای ضروری است. زوجهای جوان بیش از هر گروه دیگری به این مشورت نیاز دارند.
مشاور ترسناک نیست
شاید این حرف کمی عجیب بهنظر برسد اما بررسیها نشان میدهد بعضی از زوجها بهدلیل ترس از مشاور به مشاور مراجعه نمیکنند! این افراد عقیده دارند گفتههای مشاور و تعیین خطمشی مشخص برای آنها، آزادی عملشان را سلب میکند و همین سلب آرامش و آسایش ناشی از عمل به گفتههای مشاور، زندگی زناشویی شان را بیش از پیش دچار مشکل میکند.
تردیدی نیست که با مراجعه به مشاور راهکارهای جدیدی از سوی مشاور برای رفع مشکلات زندگی ما ارائه میشود اما این راهکارها به هیچوجه عاملی برای سلب آرامش و آسایش نیست. دلیل آن هم این است که اولا این راهکارها به صورت پیشنهاد مطرح میشوند و ما میتوانیم با مشورت بیشتر و در میان گذاشتن نظرات مان با مشاور، بهترین راه کار را انتخاب کنیم.
در ثانی اگر قرار بود زندگی ما با رفتارها و قوانینی که در حال حاضر به آنها پایبند هستیم به خوبی ادامه یابد، مشکلی در زندگی مان به وجود نمیآمد که برای رفع آن از مشاور کمک بخواهیم. پس باید تغییر کنیم. مشاور براساس اطلاعات و دادههای ما، راهکارهای رفع مشکل را ارائه میکند، پس ترس از شکست مجدد، نا کارآمدی راهکارهای مشاور، سلب آسایش و آرامش بهدلیل عمل به راهکارهای مشاور، ترس و اضطرابی بیدلیل است. برای آن که پس از مراجعه به مشاور بهترین نتیجه را بگیریم، 2نکته را از یاد نبریم:
- مراجعه به مشاور باعث سلب آرامش و آسایش ما نمیشود، بلکه به زندگی و رفتارهای نادرست ما جهت میدهد و آنها را اصلاح میکند.
- شکست مجدد پس از مراجعه به مشاور زمانی رخ میدهد که مشکلات را به درستی با مشاور در میان نگذاریم. اطلاعات نادرست یا ناقص ما مشاور را سردرگم میکند. بدون ترس و خجالت همه آنچه را که باید بازگو کنیم، با مشاور در میان بگذاریم.
او را کی ببینیم
بعضی از ما اینقدر تعلل میکنیم تا کار به جای باریک برسد و بعد سراغ دوا و درمان میرویم. این دست دست کردن و تعلل بیدلیل برای حل مشکلات روحی- روانی بیشتر دیده میشود؛ شاید چون پوسیدن و خرد شدن اعصاب مان را نمیبینیم! بنابراین لازم است تا به محض قرار گرفتن در هر یک از این شرایط، در اولین فرصت از مشاور کمک بگیریم:
- تصمیم به آغاز زندگی مشترک؛ حتی اگر هیچ مشکل خاصی احساس نمیکنیم
- در سالهای نخست ازدواج؛ 5 تا 8 سال اول زندگی، حساسترین دوره زندگی مشترک است.
- تولد نوزاد یا تصمیم به انتخاب کودکی بهعنوان فرزندخوانده
- پذیرش نقش پدر یا مادرخواندگی
- نازایی زن یا مرد
- ابتلا به بیماریهای حاد و خاص اعم از جسمی یا روحی- روانی
- شروع دوران یائسگی
- خیانت یا ترک زندگی مشترک یکی از طرفین به هر دلیل
- جدایی، اعم از جدایی قانونی (طلاق) یا جدایی عاطفی (طلاق عاطفی)
- مشکلات اقتصادی؛ به ویژه اگر تأثیر شدیدی برروند عادی زندگی گذاشته باشد
- مشکلات مختلف اعم از اختلاف در مسائل جنسی، تفاوتهای فرهنگی، فردی و اجتماعی و هر نوع ناهماهنگی در زندگی مشترک
انتخاب مهم است
روانشناسان معتقدند شرط اول و مهم قبول حرف و راهنمایی کسی، اطمینان به او است. درباره مسائل درمانی (اعم از روانپزشکی یا پزشکی) اطمینان مراجع به پزشک یا مشاور نکته بسیار حائز اهمیتی است و تأثیر بسزایی در روند درمان بیمار دارد. بنابراین باید مشاورمان را انتخاب کنیم. مشاور باید در ما احساس امنیت، اعتماد و آرامش ایجاد کند؛ در غیراین صورت مطمئن باشیم که از مشاوره نتیجهای نخواهیم گرفت.
در اینکه همه مشاوران، روانشناسان و روانپزشکان به کارشان مسلط هستند، شکی نیست اما مهم برقراری ارتباط دو طرفه بین بیمار و درمانگر است. این انتخاب میتواند با کمک گرفتن از افراد مورد اطمینان مثل دوستان و اقوامی که قبلا به مشاوری مراجعه کردهاند یا با کسب اطلاعات از مراجعان مشاور صورت بگیرد.
چند بار مراجعه کافی است؟
معمولا برای اغلب زوجها، هفتهای یک بار وقت مشاوره تعیین میشود. استاندارد دفعات مراجعه نیز بین 12 تا 20 جلسه و زمان معمول نیز بین یک تا یک و نیم ساعت در هر بار مراجعه است. اما این زمانها و دفعات قراردادی است و اصل، تشخیص مشاور است. تشخیص نحوه مراجعه (تک نفری یا دو نفری) نیز به عهده مشاور است. بنابراین پس از انتخاب مشاور و مراجعه، کاملا با مشاور و تصمیمهای او هماهنگ شویم تا بتوانیم به بهترین نتیجه در حداقل زمان ممکن برسیم.
چه میگوییم و چه میشنویم؟
هرچند هریک از مشاوران روشهای خاصی برای خود دارند و گفتوگو با مراجعان را به شیوه خاص خود آغاز میکنند اما یکی از شاخصترین روشهای شروع، پرسش و پاسخ های رد و بدل شده بین مشاور و مراجع است. از شاخصترین پرسشها میتوان به این موارد اشاره کرد:
- دلیل انتخاب همسر؛ هدف از این پرسش آگاهی از معیارهای زن و شوهر برای انتخاب طرف مقابل است. این آگاهی به مشاور کمک میکند تا با روحیه ما بیشتر آشنا شود
- گفتوگو درباره مشکلی یا مشکلاتی که زندگی زناشویی ما را دچار التهاب و تلاطم کرده است. دقت کنیم تا به درستی و به دور از هرگونه خجالت مسائل را با مشاور در میان بگذاریم. در غیر این صورت با ندادن اطلاعات کافی یا دادن اطلاعات نادرست و ناقص، مشاور را گمراه میکنیم.
- پرسش درباره ویژگیها، نقصها وخصوصیتهای رفتاری خود و همسرمان
- نقاط ضعف و قوت زندگی مشترک ما
- پرسش درباره گذشته ما و همسر مان در دوران مجردی
- کسب اطلاعات درباره سایر روشهای درمانی که پیش از این انجام دادهایم. (اعم از درمانهای دارویی یا روان درمانی یا مشاورهای)
و در نهایت اینکه مراجعه به مشاور، روانپزشک و روانشناس، نیمی از راه درمان و از میان برداشتن مشکلات است. نیم دیگر، ما و رفتارهای ماست که میتواند برنامهها و راه کارهای ارائه شده توسط مشاور را به نتیجه برساند. بنابراین زن، شوهر و مشاور 3 رأس یک مثلث هستند که باید با همکاری هم مثلث موفقیت را بسازند.
مهتاب خسرو شاهی - http://www.nioc.org.
تولد فرزند پایان زندگی مشترک نیست
بسیاری از همسران در اوایل زندگی مشترک محبت و علاقه زیادی نسبت به یکدیگر دارند. با گذشت زندگی و ورود فرزندان به جمع خانواده چه بسا این علاقه و محبت افزایش هم پیدا کند اما واقعیت این است که در بسیاری از موارد ابراز آن و توجه خاصی به یکدیگر کاهش مییابد که این برای زندگی مشترک مفید نیست.
کارشناسان مسائل خانواده معتقدند که واقعیت این است که در آغاز زندگی مشترک ساعات زیادی وجود دارد که زوجین فارغ از کارهای دیگر صرفا با یکدیگر خلوت میکنند. این موضوع موجب توجه بیشتر به یکدیگر و ابراز محبت و علاقه نیز میشود اما پس از ورود فرزندان به دلیل افزایش حجم مسئولیتها و مشغولیتها وقت خود را با فرزندان میگذرانند و عموما یک یا نهایتا دو ساعت آن هم پس از خوابیدن فرزندان وقت برای خود دارند که در آن زمان نیز خسته از امور روزانه به استراحت میپردازند و توجه و زمان خاصی برای با هم بودن ندارند.
همین امر موجب کاهش ابراز علاقه و بعضا توجه به یکدیگر میشود.
اما میتوان سعی کرد تا شادابی روابط هم چنان حفظ شود و زوجین توجهی را که از یکدیگر طلب میکنند به واقع نیز حق آنهاست دریافت کنند تا با انگیزه و رضایت بیشتری به کارها و مسئولیتهای روزانه بپردازند.
چگونه؟
وقت خاصی برای یکدیگر بگذارید
مهم نیست که هر دوی شما شاغل هستید یا خیر اما مطمئن باشید چنانچه با برنامهریزی و زمانبندی صحیح به کارهایتان برسید خواهید توانست حداقل یک ساعت در شبانهروز برای همسرتان وقت بگذارید. راجع به مسائل و اتفاقات در طول روز با یکدیگر صحبت کرده و به مشورت و همدلی با هم بپردازید تا در پایان روز با احساس سبکی و علاقه بیشتر به خواب بروید. در ضمن از نیازها و احتیاجات یکدیگر نیز مطلع میشوید تا در صورت بروز رفتارها و گفتارهای حاکی از ناراحتی و خستگی با قضاوت نادرست و سوءتفاهم روبه رو نشوید و همسرتان را بیشتر و بهتر درک کنید.
همه جای خانه سرای کودکمان نیست
قرار نیست که اسباب بازیها و امور و لباسهای مخصوص کودک در تمام جاهای منزل پراکنده باشد. باید هر چیزی سرجایش باشد و بتوان در منزل به مطالعه یا استراحت هم پرداخت. در برخی از موارد چنان تمام خانه در اختیار کودک است که والدین وقتی برای امور مورد علاقه خود نمییابند و صرفا مشغول رسیدگی به فرزندان میشوند. وقتی پدر خسته از کار روزانه به منزل میرسد اما هیچ استقبالی از او نمیشود در همه جا وسایل فرزندان است و حتی در آشپزخانه نیز چیزی سرجایش نیست و همه چیز به هم ریخته است. در چنین فضایی امکان آرامش و توجه همسران به یکدیگر وجود نخواهد داشت.
قدردانی و ابراز کلمات محبتآمیز در حضور فرزندان
بسیاری از همسران تصور میکنند اگر در حضور فرزندان از زحمات یکدیگر تشکر کنند یا یک جمله محبت آمیز به همسرشان بگویند در حالی که دست او را در دست میفشرند کار بدی انجام دادهاند. درصورتی که این طور نیست.
فرزندان باید در خانواده قدردانی و سپاسگزاری و محبت را بیاموزند. وقتی والدین به یکدیگر محبت نکنند نمیتوان انتظار داشت که فرزندان راه محبت و قدردانی از دیگران را نیز بیاموزند. وقتی فرزندان احساس کنند که والدینشان یکدیگر را دوست داشته و به هم اعتماد دارند احساس امنیت بیشتری در منزل کرده و خانه را محیطی امن برای زندگی مییابند.
لازم به ذکر است چنانچه هیچ محبتی را بین والدین احساس نکنند حس ناامنی وجودشان را گرفته و آمار نشان داده این فرزندان بیشتر به دنبال محبت در خارج از منزل و میان غریبهها میگردند.
امور مربوط به فرزندان مهمترین امور نیست
بسیار خوب است که والدین با محبت و دلسوزی به فرزندان رسیدگی کنند. اما نکتهای که صاحب نظران نیز به آن اشاره دارند این است که قرار نیست تمام صحبتها و فعالیتها پیرامون مسائل فرزندان باشد.
باید تمام افراد در خانواده حق و حقوقی داشته باشند و در مورد مسائل و نیازها و احساسات تمام اعضای خانواده صحبت و هم فکری شود.
همچنین در مورد مخارج نیز باید همگان حق داشته باشند. قرار نیست که همواره والدین کار کنند تا هزینههای مربوط به فرزندان را بپردازند.
قرار نیست که مرتب مادر یا پدر از خواستههای خود و هزینههای خود بگذرند تا فرزندان خرج کنند.
مادر یا پدر نیز حق دارند که هر ماهه بودجهای مختص خود داشته باشند و آن را صرف نیازهای لازم خود کنند.
بدین ترتیب احساس شادی و رضایت بیشتری در خانواده ایجاد میشود و نیازهای والدین قربانی نیازها و یا خواستههای به حق یا بعضا نابجای فرزندان نمیشود.
در فعالیتهای گروهی شرکت کنید
لازم نیست که مرتب مادر با فرزندان یا پدر با فرزندان بیرون یا به دنبال کارها باشند. بهتر است در صورت امکان همه افراد خانواده با هم باشند و این امر به خصوص در مورد تفریحات و گردشهای دسته جمعی مهمتر میباشد.
بهتر است در تعطیلات با دوستان یا آشنایانی که هماهنگی بیشتری ازنظر روحی با خانواده دارند دسته جمعی برنامههای گردش و تفریح گذاشته شود تا تمام افراد خانواده در موقعیتهای اجتماعی و دسته جمعی شرکت کنند و به تبادل افکار و نظرات بپردازند. بررسیها نشان داده خانوادههایی که ارتباطات جمعی و اجتماعی بیشتری دارند از نظر امور داخلی نیز موفقتر عمل میکنند و شادابی بیشتری دارند.
در ضمن فرزندان نیز راضیتر خواهند بود. زیرا آنها نیز نیازمندند تا به جز والدین با افراد قابل اعتماد دیگری ارتباط سالم داشته باشند.
نوآوری را فراموش نکنید
برای خارج کردن زندگی از یک نواختی بهتر است با استفاده از رنگهای مختلف در گوشه و کنار منزل به خانه روح جدیدی بدهید یا حداقل با تغییر جای وسایل و به عبارتی تغییر دکوراسیون فضای خانه را تغییر دهید. گاهی اوقات قراردادن یک گلدان گل یا یک ظرف زیبا با رنگ شاد میتواند موجب روحیه بهتر در اعضای خانواده شود.
سعی کنید هر چند وقت یک بار وسایلی را که در انباری گذاشتهاید با وسایل در حال استفاده داخل منزل عوض کنید تا احساس بهتری پیدا کنید و نهایتا این که سعی کنید در زمان حال زندگی کرده و از هر لحظه زندگی استفاده کرده و آن را زیباتر و لذت بخشتر نمایید!
پویا فخرآبادی - www.al-shia.com
چگونگی رفع اختلافات خانوادگى
اختلافات و مشاجرات و دعواهاى متداوم، براى پیکر خانواده، بیماری است و لازم است بیمارى را هم از نظر پیشگیرى مورد بحث قرار دهیم و هم از نظر درمان.
گفتار پیش بر محور پیشگیرى اختلافات دور مى زد. اکنون می خواهیم شمه اى نیز درباره کیفیت رفع اختلاف و درمان سخن بگوییم؛ توجه به وظایف و مسؤولیت هاى خود و طرف مقابل و محدود کردن توقعات به آنچه وظیفه دیگرى است، نه تنها عامل جلوگیرى از بروز اختلاف، بلکه عامل رفع اختلاف نیز هست.
مبارزه با هواى نفس و خودخواهى و غرور و خودپسندى، نه تنها جلو بروز اختلاف را مى گیرد، بلکه مى تواند اختلافات موجود را هم به صلح و آشتی و تفاهم تبدیل کند.
گاهی چنین است که هر یک از طرفین، از دیگرى انتقاداتی دارد و هیچ یک نیز حاضر به پذیرفتن انتقادات دیگری و برداشتن گامى در جهت تفاهم و توافق نیست.
گاهی چنین است که یکى از زن و شوهر، از انجام وظیفه خود تخلف می ورزد، یا زن از اطاعت همسر در محدوده امور زناشویى سرباز می زند و حاضر نیست طبق گفته قرآن در برابر همسر خویش (قانت) باشد و یا در غیاب او حافظ مال و ناموسش باشد. و یا مرد، از دادن نفقه و حسن معاشرت، خوددارى مى کند.
گاهی نیز چنین است که هر یک از طرفین با سعه صدر، به تذکرات و انتقادات دیگرى توجه مى کند و با صداقت و صمیمیت، مسائل و مشکلات را حل مى کنند و نیازى به هیچ گونه توصیه و اقدامى از هیچ ناحیه اى نیست.
یکی از حالاتى که شدیداً مورد توجه قرآن مجید است و باید برای آن چاره اندیشى شود، حالت (نشوز) زنان در زندگى خانوادگی است. این حالت، نقطه مقابل (قنوت) است. گفتیم: زن (قانت) زنی است که در محدوده زناشویى، در برابر شوهر، مطیع و متواضع است. بنابراین، زن (ناشزه) زنى است که در همان محدوده، به عصیان و سرکشى روی مى آورد.
قرآن مجید، از مردان خواسته است که سعى کنند طبیبانه، در صدد علاج برآیند و گرمى و جذابیت را به کانون خانواده بر گردانند و در این راه، استفاده از چند تاکتیک را تجویز و توصیه کرده است.
در این باره مى گوید:
وَالهتی تَخِافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِى المَضِاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ؛(15).
زنانی که از نافرمانى آنها بیم دارید، موعظه کنید و آنها را در بسترها ترک کنید و بزنید.
در حقیقت، قرآن مجید توصیه فرموده است که از تاکتیک های سه گانه موعظه و بى اعتنایى به آنها در بستر خواب و زدن استفاده شود.
به کار بردن این تاکتیک ها تدریجى است. در درجه اول باید مرد سعى کند از راه ارشاد و موعظه، زن را به راه آورد؛ اگر این تاکتیک مؤثر واقع نشد به تاکتیک دوم و سوم، روى مى آورد.
مقصود از رها کردن زن در بستر خواب که دومین تاکتیک است و در صورت عدم تأثیر موعظه و اندرز، به کار گرفته مى شود، چیست.
یک احتمال، ترک همخوابگى است و احتمال دوم، این است که بدون ترک همخوابگى، مرد در بستر نسبت به زن بى اعتنایى کند و او را مورد بى مهرى قرار دهد؛ البته احتمال دوم با توجه به کلمه (مضاجع) قوی تر است.
طبیعی است که این تاکتیک ها همه مقدمه آشتى و جذب و انجذاب است و نباید به صورتى عمل شود که به جاى جذب و انجذاب، دافعه و گریز، حاکم گردد.
زبان موعظه باید زبانى شیرین و لحن آن باید لحنی دل نشین باشد. موعظه کننده، حتماً باید ثابت کند که دلسوز و امین و خیرخواه است و تسلیم هواى نفس و اغراض و مقاصد شیطانی نیست.
مردی که از اول او را موظف کرده اند که واعظ باشد، چگونه قابل قبول است که بلافاصله از او بخواهند که به (قهر تمام عیار!) روى آورد و اقدام به ترک همخوابگی کند!.
مگر در زندگى زناشویى قاعده صحیح این نیست که مرد مظهر احسان باشد!
آیا بهترین نوع احسان این نیست که اگر زن مرتکب خطا و جهالتی بشود، مرد با گذشت و بزرگوارى در صدد اصلاح او بر آید! آیا راه اصلاح، دورى کردن و فاصله گرفتن در حدى است که راه آشتى و الفت باز بماند یا بستن این راه!.
بهتر است براى این که مرد بداند تا چه حد وظیفه او در قبال همسر و تحکیم روابط همسرى سنگین است، به سخنى از امام صادق(ع) توجه کنیم.
از آن بزرگوار پرسیدند: حق زن بر مرد چیست که اگر مرد آن حق را به جای آورد، مظهر احسان باشد.
فرمود:
یشْبِعُها وَیکْسُوها وَإنْ جَهِلَتْ غَفَرَلَها؛(16).
او را سیر مى گرداند و بدنش را مى پوشاند و اگر جهالتى کند، او را مورد گذشت قرار مى دهد.
زنی که در برابر شوهر به نشوز روى آورده، گرفتار نوعى جهالت شده است. جهالت را نباید با جهالت پاسخ داد. مهم این است که اشخاصى که به جهالت روى آورده اند، اصلاح بشوند و راه اصلاح این نیست که جهالت را با جهالت پاسخ دهیم. چنین رویه اى هم برای زندگى خانوادگى مضر است و هم براى زندگى اجتماعى. شیرینی زندگى خانوادگى و اجتماعى، در تجاذب است نه تدافع. جهالت را با جهالت پاسخ دادن، تدافع است؛ اما پاسخ جهالت با وعظ و ارشاد وحدِاقل قهر - که همان بی اعتنایى در بستر خواب است - زمینه ساز تجاذب است و امید می رود که با به کار گرفتن این گونه تاکتیک ها بار دیگر پیوند الفت و وحدت، استحکام یابد و دفع و گریز و نفرت، از کانون خانواده رخت بربندد.
با این توضیحاتى که داده شد، در مورد تاکتیک سوم نیز معلوم است که هدف، اعمال قدرت و درهم کوبیدن جسم نحیف و اندام لطیف زن نیست.
شاید انسان با یک نظر ابتدایى در مورد سومین تاکتیکی که در قرآن توصیه شده است، فکر کند که اسلام خواسته است دست مرد را باز بگذارد تا هرگونه بخواهد درباره زن اعمال قدرت کند و با کتک و مشت و سیلی و لگد او را در برابر خود تسلیم نماید، در حالى که هرگز چنین نیست.
بدیهی است که زدن مراتبى دارد. از یک پس گردنى بسیار معمولی و بى درد و رنج گرفته تا مرحله اى که شخص از حرکت بیفتد، ولی نمیرد، همه زدن محسوب مى شود. تنها آن وقتى که شخص بر اثر زدن، قلب و پیکرش از کار بیفتد، دیگر زدن نه، بلکه کشتن گفته می شود!.
نکته مهم این است که حد و مرز زدن را چه کسى باید مشخص کند آیا مرد حق دارد درباره حد و مرز زدن خودش تصمیم بگیرد و پیکر نحیف زن مظلومى که گفتیم: اسلام، (ریحانه) خلقت و گل زیبا و با طراوت بوستان هستى اش مى داند، آن چنان در زیر ضربات شلاق و مشت و لگد و سیلى و چوب درهم بکوبد که پژمرده و ناتوان و رنجور گردد!.
آیا زدن در چه موردى تجویز شده و آن جا که تجویز شده، چگونه زدنی مراد است! چه کسى باید حد آن را تعیین کند! شوهر یا مقام دیگرى!.
ما قبلاً گفته ایم که وجوب اطاعت زن از شوهر و به اصطلاح قرآنى (قنوت) زن، صرفاً در محدوده زناشویى است و شوهر حق این که او را به جاروکشی و کهنه شویى و آشپزى و لباسشویى و این گونه کارها وادار کند ندارد. اینها چیزهایى است که از راه تفاهم و صمیمیت و همکارى و همفکرى و گذشت و ایثار باید به وسیله خود زن و شوهر حل شود و بنابراین، شوهر در این گونه امور، حتى حق مؤاخذه زن را هم ندارد، تا چه رسد به این که بخواهد قلدرى کند و با ضرب و جرح، او را تسلیم اراده خود سازد.
مرد باید بداند که کلفت یا کنیز به خانه نیاورده، بلکه همسر، همکار، همفکر و یار و مددکار به خانه آورده است و از او باید فقط انتظار (قنوت) و (حفظ) داشته باشد.
بنابراین، تاکتیک هاى سه گانه در محدوده خاص نشوز زن و ترک قنوت است و ربطی به مسائل و امورى که معمولاً در محیط خانواده، زنان به خاطر همکاری و همفکرى و همدلى انجام مى دهند ندارد. این، پاسخِ سؤال اول.
اما پاسخ سؤال دوم؛ یعنى: حد و مرز زدن تا کجاست.
خوشبختانه، در این مورد، این مرد نیست که هرگونه بخواهد عمل مى کند، بلکه اسلام، این قدر او را در این راه محدود کرده که اگر بگویم: این گونه زدن ها به نوازش کردن شبیه تر است تا تنبیه بدنى، گزاف نگفته ام.
زدنی که اسلام تجویزکرده، زدنى است دوستانه و آشتى انگیز، نه قهر انگیز و رنج و رنجش آور.
وقتی مرد در برابر جهالت زن، حق جهالت کردن ندارد و موظف است که مظهر احسان باشد، پرواضح است که دست او براى زدن بسته شده و حق اعمال زور و قدرت مردانه خود را در این مورد ندارد و بهتر است زور و قدرت خویش را براى جبهه هاى جنگ و دفاع از استقلال میهن و مکتب نگاه دارى کند.
فقهای ما مى گویند:
مرد حق ندارد زن خود را طورى بزند که جاى آن بشکند، یا زخم و جراحت ایجاد شود و حتى رنگ پوست کبود و سرخ بشود.
لازمه این مطلب این است که: اگر مردى زن خود را طورى بزند که استخوان بشکند یا جاى آن مجروح شود یا کبود و سرخ گردد، باید قصاص شود یا دیه آن را طبق دستور اسلام به زن بپردازد.
از امام باقر(ع) روایت شده است که: (إنَّهُ الضَرْبُ بِالسِواکِ(17)؛ مقصود، زدن با مسواک است.).
معلوم است که وقتى مرد براى زدن همسر، از حربه اى چون مسواک بتواند استفاده کند، تا چه اندازه حق اعمال قدرت پیدا مى کند!.
در قرآن راجع به زدن زن داستان شیرینى داریم:
ایوب در آن حالت رنجورى و دردمندى به واسطه شکوه همسرش خشمگین شد و او را که یگانه پرستار مهربانش بود، از خود راند و سوگند یاد کرد که اگر بهبود یابد، صد ضربه شلاق به او بزند؛ اما هنگامى که بهبود یافت، خداوند به او دستور داد:
وَخُذْ بِیدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَلاتَحْنَثْ؛(18).
یک دسته گیاه بردار و او را بزن و با سوگند خود مخالفت نکن.
معلوم است که این گونه زدن، به نوازش کردن شبیه تر است تا آزردن و ناراحت کردن!.
بدین ترتیب، باید در برابر عظمت قرآن و رهبران اسلام سرتعظیم فرود آوریم که در مسأله زدن زنان، عاملى باز دارنده هستند، نه عامل تحریک کننده!.
زنی که مى بیند شوهرش در برابر جهالت او، موعظه و ارشاد مى کند و عکس العمل او در برابر این جهالت، در صورت عدم تأثیر موعظه، یک بى اعتنایى در بستر خواب است و در عین داشتن قدرت، به هیچ وجه حاضر به آزردن جسمى او نیست و همچون ایوب، صبر و بردباری پیشه مى کند، چگونه واکنشى نشان مى دهد!.
یقیناً اگر قابل اصلاح است، با همین تاکتیک ها اصلاح مى شود، و اگر قابل اصلاح نیست، آزردن جسم او نیز دردى را دوا نمى کند و باید فکر دیگرى کرد.
یکی از نویسندگان مصرى، در توجیه مسأله زدن زن گفته است: (بعضى دچار بیمارى مازوشیسم - که در مقابل بیمارى سادیسم است - هستند. کسى که بیمارى سادیسم دارد، از آزار دیگران لذت جنسى مى برد و کسى که بیمارى مازوشیسم دارد، از آزار خویش!).
وی مى گوید: (با توجه به این که بعضى از زنان به یک بیماری خفیف مازوشیسم مبتلا هستند، قرآن کریم تجویز کرده است که وقتى موعظه و بى اعتنایى در بستر خواب مؤثر واقع نشد، او را بزنند.).
از وی باید سؤال کرد: اگر مرد به این بیمارى مبتلا شد، چه باید کرد! اگر یکى از اینها گرفتار سادیسم شدند، تکلیف چیست!.
وانگهى، در صورتى این خود آزارى زن مى تواند به حال او مفید باشد که واقعا مرد، حقِ آزردن جسمى او را داشته باشد، درحالى که او حتی حق این که طورى او را بزند که جاى آن سرخ شود نیز ندارد.
به علاوه، اگر زن بیمار است، باید درمان شود و معلوم است که زدن، درمان بیماری او نیست، بلکه تشدید بیمارى است!.
گمان من این است که تأثیر عاطفى و اخلاقى این گونه تغییرات، به مراتب بیشتر از این است که صریحاً دستور نزدن داده بشود؛ تا تو خواننده گرامى، چگونه بیندیشى! اما اگر مرد نتواند با این گونه تاکتیک ها زن را به راه آورد، چه باید کرد! اگر خود مرد نیز مقصر باشد و زن هم نتواند با تذکرات، او را متنبه سازد، چاره چیست!.
خلاصه، اگر محبت، جاى خود را به عداوت و گذشت، جاى خود را به شدت عمل و وحدت، جاى خود را به کثرت داد، چه کنیم!.
شقاق به جاى وفاق و سازگارى.
آیا جامعه در برابر متلاشى شدن خانواده ها مى تواند بى تفاوت بماند! آیا محاکم خانوادگى وظیفه دارند گسیختن پیوند زناشویی و دادن اجازه نامه طلاق را اولین یا آخرین اقدام خود قرار دهند.
اگر توجه کنیم که اسلام، طلاق را به عنوان یک (حلال منفور!) معرفی کرده است به هیچ وجه موافق متلاشى شدن خانواده ها نیست، جواب همه سؤالات فوق روشن مى شود.
خوشبختانه، باز خود قرآن، کلید حل معما را به دست ما داده و در این مورد فرموده است:
وَإنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَینهما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أهْلِهِ وَحَکَماً مِنْ أهْلِها إنْ یریدا إصْلاحاً یوَفِّقِ اللّهُ بَینَهُما؛(19).
اگر بیم دارید که در میان آنها عداوت و دشمنى واقع شود، یک داور از بستگان شوهر و یک داور از بستگان زن، مأمور حل اختلافات کنید؛ اگر مایل به اصلاح باشند، خداوند میان آنها توافق برقرارمى کند.
در این دستورالعمل قرآنى سه نکته، جلب توجه مى کند:
1. داوران باید از بستگان زن و شوهر باشند تا هم از مسائل خانوادگى آنها اطلاع بیشترى داشته باشند و هم طرح پاره اى از مسائل نزد آنها، به شؤونات خانوادگى صدمه و لطمه اى نزند و زن و شوهر بتوانند سفره دل خود را پیش آنها بگشایند و داوران خانوادگى را در راه حل اختلاف، یارى کنند.
در این جا تکلیف دادگاه هاى خانواده نیز روشن مى شود؛ این گونه دادگاه ها، در چنین مواردى وظیفه دارند براى حل اختلافات، به داوران خانوادگى متوسل شوند تا در کار خود موفقیت بیشتری داشته باشند.
پیوند عاطفى موجود میان زن و بستگان و همچنین شوهر و بستگان، نقش مهم و مؤثرى مى تواند داشته باشد.
اسلام خواسته است براى التیام دادن میان زن و شوهر و استوار داشتن بنیان مقدس خانواده، از همه این جنبه ها استفاده کند و با به میان کشیدن پاى بستگان زن و شوهر، از همه احتمالات و امکانات، براى رام کردن دو قلب و دو روحى که از یکدیگر گریزان گشته و احیاناً نسبت به هم نفرتى پیدا کرده اند، استفاده کند.
با توجه به این که اسلام، در تقویت عواطف خویشاوندى نیز نقش مؤثرى دارد، بهتر مى توانیم به اهمیت داورى های خانوادگى پى ببریم.
گاهی زن نسبت به برادر یا خواهر یا یکى از بستگان خود علاقه شدیدی دارد و مرد نیز در بین بستگان، فردى را بیشتر دوست می دارد،این گونه افراد، خوب مى توانند میان زن و شوهر آشتی بدهند.
ریش سفیدهاى خانواده ها، هنوز هم در جامعه ما، سخت مورد احترامند. اسلام هم مى خواهد که این گونه افراد در میان فامیل، نقش پیامبر در میان امت را داشته باشند. به یقین، اینها می توانند از تجارب و نفوذ کلام خود بهره گیرند و پیوند زناشویی را از پاره شدن حفظ کنند.
2. درست است که داوران خانوادگى از نفوذ کلام و تجارب خود در راه حل اختلافات، استفاده مى کنند؛ اما خواست خود زن و شوهر، از هر چیزى مؤثرتر است. وقتى کار زن یا شوهر یا هر دو به مرحله اى رسیده است که اگر طرف مقابل، خلق و خوى و جمال و کمال و صفاى حوران یا فرشتگان هم پیدا کند، باز احساس علاقه و دلبستگى نمى کند، چه می شود کرد!.
گاه است که هر یک از طرفینِ اختلاف، طرف مقابل را با شرایطی حاضر است بپذیرد، این جاست که داوران خانوادگى مى توانند میان آنها ایجاد توافق کنند؛ در حقیقت، زمینه آشتی فراهم است، فقط داوران خانوادگى باید سعى کنند، زمینه موجود را تقویت نمایند و مورد استفاده قرار دهند.
در این جا خدا هم کمک مى کند؛ زیرا قرآن کریم مى فرماید: (اگر زن و شوهر طالب اصلاح باشند، خداوند میان آنها توافق برقرار می کند.).
اما گاهى هم هست که یکى از آنها دیگرى راحاضر نیست به هیچ وجه بپذیرد، این جا دیگر از داوران کاری ساخته نیست و خدا نیز دخالتى نمى کند.
3. از آن جا که ممکن است ریش سفیدها و بزرگترها به جاى کوشش در ایجاد تفاهم و توافق سعى کنند به اجبار و تهدید، آنها را رام و مقید سازند و مخصوصاً چنین احتمالى در مورد بستگان بسیار قوی است، قرآن، رسیدن به آشتى و توافق را منوط به خواست هر دو آنها ساخته و براى هیچ کدام امتیازى قایل نشده و از هیچ یک نیز سلب اختیار نکرده است.
این خود زن و شوهرند که باید طالب اصلاح و آشتى باشند. اصلاح و آشتی تحمیلى چه دردى را دوا مى کند!.
همان طورى که در بستن پیمان زناشویى، زن و شوهر باید آزادی کامل داشته باشند، در آشتى و خاتمه دادن به جنگ و دعوا و دشمنى نیز باید خودشان، آزادى کامل داشته باشند.
همان طورى که در بستن پیوند زناشویى، بستگانِ زن و مرد، نقش کدخدا منشى دارند و هیچ کس حق تحمیل نظر و عقیده و سلیقه خود بر آنها ندارد، در این مرحله نیز آنها باید کدخدامنشانه عمل کنند و به هیچ وجه در کار آنها دخالت نداشته و از آنها سلب آزادى ننمایند.
چنین برخوردى با مسأله، یک برخورد صددر صد قرآنى و اسلامى است و اگر همه این تدبیرها بى نتیجه ماند، راهى جز طلاق و متارکه، باقى نمى ماند.
پى نوشتها :
1. محمد حسین طباطبایى، تفسیر المیزان، ج4، ص373.
2. همان جا.
3. همان جا.
4. براى شناخت هر چه بهتر قهرمان هاى زنان به دو کتاب: زنان قهرمان و زنان نامدار در تاریخ اسلام، به همین قلم، مراجعه فرمایید.
5. تفسیرالمیزان، ج4، ص373.
6. تفسیرالمیزان، ج4، ص373.
7. تفسیرالمیزان، ج4، ص373.
8. نساء (4) آیه 34.
9. همان جا.
10. نساء (4) آیه 34.
11. نساء (4) آیه 19.
12. نساء (4) آیه 19.
13. نساء (4) آیه 21.
14. نساء (4) آیه 18.
15. نساء (4) آیه 34.
16. روضة المتّقین، ج8، ص369.
17. تفسیر المیزان، ج4، ص371.
18. ص 38 آیه 44.
19. نساء (4) آیه 35
دکتر احمد بهشتى - خانواده در قرآن - ص 101
اختلافات خانوادگى و چگونگى رفع آنها
اگر کسى همیشه سالم باشد و گه گاه به زکامى، تب و سردردى مبتلا نشود، قدر سلامت نمى داند و در حفظ آن نمى کوشد.
اگر انسانى به خطر نیفتد، قدر آسایش و آرامش را نمى داند و داستان او داستان غلامى است که وقتى سوار کشتى شد، شروع به داد و فریاد کرد و سرنشینان کشتى را ناراحت ساخت. حکیمی دستور داد که: او را به دریا بیفکنند و چون در آستانه غرق شدن و خفگی قرار گرفت دستور داد بیرونش کشند. از آن پس بى سروصدا و آرام در گوشه کشتى خزید و دم بر نیاورد!.
فراز و نشیب هاى زندگى و بیمارى ها و تندرستى ها و غم وشادى ها براى جامعه و فرد، سازنده است. خانواده هم نمی تواند یک نواخت باشد. آن خانواده اى که همواره توفان زده اختلافات و کشمکش هاست، نه محیط جذب و انجذاب، بلکه محیط دفع و اندفاع است و (عدمش به ز وجود!) و آن خانواده اى که در آن هیچ گونه انتقاد و بحث و مشاجره اى وجود ندارد، محیط تفاهم کامل نیست و حتماً طرفین قضیه، هر چه عقده دارند، در دل نگاه مى دارند و دردها و رنج ها را بروز نمى دهند و در موارد اعتراض و انتقاد، مهر سکوت بر لب مى زنند و گلایه ها و شکوه ها را همچون آتشى زیر خاکستر پنهان می سازند، تا کى شعله کشد و همه چیز را در کام خود بسوزاند!.
بعضی از دانشمندان روان شناس معتقدند که اگر در محیط خانواده، گه گاه جرّ وبحثی میان زن و شوهر باشد، مفید است و زندگى را از یک نواختی نجات مى دهد و عقده اى در دل کسى باقى نمى ماند و زمینه براى تفاهم و همفکرى و هماهنگى بیشتر فراهم می شود و طرفین، بهتر مى توانند با همزیستى مسالمت آمیز و بلکه عشق آمیز، زندگى کنند و یکدیگر را درک نمایند.
واقعیت نیز همین است، سخن از این است که دو انسان، یکدیگر را درک کنند. مسلماً هیچ انسانى فاقد نقطه هاى ضعف روحى و عاطفى و اخلاقى نیست. اگر بناست دو انسان به درک کامل یکدیگر برسند، حق این است که همه نقطه هاى مثبت و منفى و جنبه های قوت و ضعف یک شخصیت، به ظهور و بروز برسد تا براى دیگری معلوم شود که این انسان، چند درصد قابل اعتماد و دوست داشتنى و جذب شدنى است.
بنابراین، پوشاندن عقده ها وگله ها و گلایه ها و اعتراض ها و انتقادها، حل مشکل نمی کند، بلکه مولد اشکال است. بهتر این است که شخصیت هر کسى آن گونه که هست، براى دیگرى عریان و آشکار گردد و آن دیگری نیز، در برابر هر چه قبول ندارد، بى تحملى خود را عریان و آشکار سازد تا تلاقى نظرها و سلیقه ها پیش آید و حد گذشت و سخت گیرى هر یک ظاهر گردد و هر کدام بتواند خود را آن گونه که براى همزیستى لازم است، بسازد.
خواننده گرامى توجه دارد که ما مسأله را دو جانبه مطرح مى کنیم نه یک جانبه. نمى خواهیم به یکى بى اندازه میدان بدهیم و دیگرى را خفه و خاموش کنیم.
می خواهیم بگوییم: محیط خانواده، نباید محیط قلدرى و حاکمیت مطلق مرد یا زن باشد. باید هرکس بتواند در برابر نقطه هاى ضعف دیگرى اظهار نظر و انتقاد و اعتراض کند و دیگری نیز حق دفاع داشته باشد؛ اما هر دو باید توجه داشته باشند که این را مقدمه درگیرى ها و انتقامجویى هاى طولانی قرار ندهند، بلکه زمینه ساز تفاهم ها و آشتى هاى بهتر و عمیق تر و همه جانبه تر باشد.
لطف زندگى در جنگ و کشمکش طولانى نیست، بلکه در صفا و صمیمیت طولانى است. زن و مرد باید خود، راز آسایش و آرامش را درک کنند و با توقعات غیر معقول، زندگى را به کام خود و دیگرى تلخ ننمایند.
جالب این است که بسیارى از زن ها و شوهرها، در ضمن جر و بحث های طولانى توجه دارند که باید آشتى کنند و در عین حال، آن چنان تاخت و تاز مى کنند که گویى هرگز نباید به یکدیگر روى آورند. شاید فرخى شاعر به همین درد گرفتار بوده که می گوید:
آشتى کردم با او پس از جنگ دراز
هم بدین شرط که دیگر نکند با من ناز.
زن ها باید بدانند که اگر جهاد مرد در سنگرها و جبهه ها و حمله ها و دفاع های هوایى و زمینى و دریایى است، جهاد آنها در سنگر مقدس خانواده، کوشش و تلاش در راه هر چه بهتر شوهردارى کردن است؛ زیرا امام موسى کاظم(ع) فرمود:
جِهادُ المَرْأَةِ حُسْنُ التبَعُّلِ؛(1).
جهاد زن، نیکوشوهردارى است.
در عین حال، اگر روزى ایجاب کرد این حق براى او محفوظ است که برای دفاع از مکتب و مبارزه با ظلم و استکبار، سلاح بر کف گیرد و جان بازی کند.
زن ها فکر نکنند امروز بیدار شده اند و براى دفاع از حقوق خویش حرف هاى تازه اى مى زنند که گذشتگان نزده اند، بلکه درصدر اسلام هم زنان مسلمان و روشنفکرى بودند که خدمت پیامبرْ مى رسیدند و حرف هاى خود را مى زدند و جواب مى گرفتند.
اسماء دختر یزید، خدمت پیامبر آمد و خود را نماینده زنان دیگر معرفى کرد و مطالب و اشکالات خود را این گونه توضیح داد:
خداوند تو را به پیامبرى مبعوث کرد و ما ایمان آوردیم. ما زن ها در خانه ها نشسته ایم و خواسته هاى شما مردان را برآورده مى کنیم و فرزند مى زاییم و شما مردان به نماز جمعه و جماعت و عیادت بیماران و تشییع جنازه و حج پیاپى و بالاتر از همه جهاد در راه خدا، بر ما برترى یافته اید. در غیبت شما اموالتان را حفظ مى کنیم و لباستان را آماده مى سازیم و فرزندانتان را تربیت مى کنیم؛ آیا در اجر با شما شریک نیستیم.
پیامبر رو به اصحاب کرد و فرمود:
آیا هرگز در مسائل و مشکلات دینى، سخنى بهتر از این از زنى شنیده بودید!.اصحاب عرض کردند: گمان نمى کردیم زنى این گونه سخن بگوید. سپس رهبر عالى قدر اسلام متوجه او شد و فرمود:
برو به زن ها بگو: اگر شما در برابر همسرانتان، وظیفه همسرى را خوب انجام دهید و در پى خشنود ساختن آنها باشید و در راه جلب موافقت آنها کوشش کنید، با همه اینها برابرى مى کند. اسماء در حالی که تکبیر و تهلیل مى گفت، خوش حال از پیش پیامبر رفت.(2).
این حقیقت را هم مردها باید توجه کنند، هم خود زن ها که در وجود زنان آنچه اصالت دارد
قهرمانیگری درمیدان هاى جنگ و سیاست و ورزش و... نیست، بلکه آنان از دیدگاه اسلام (ریحانه) زندگى هستند و همچون گل هاى زیبا لطافت و طراوت دارند و این لطافت و طراوت را نمى شود به دست توفان های متداوم اختلاف و مشاجره و ضرب و جرح، سپرد که: جاى گل در گلدان و در محفل انس و صفاست.
به سخن امیرمؤمنان(ع) بیندیشیم که فرمود:
إنَّ المَرْأةَ رَیحاَنَة وَلَیسَتْ بِقَهْرَمانَةٍ؛(3).
زن در گلزار زندگى، گل است، نه قهرمان.
اشاره کردیم که اگر ضرورت ایجاب کرد، همین که لطافت و طراوت گل را دارد، در جاى خود قهرمانیگرى هم مى کند و همچون جمیله پوپاشاى الجزایرى و صدها زن مجاهد و فداکار دیگر، در عرصه مبارزات رهایى بخش، قدم به پیش مى گذارد و افتخارآفرینی مى کند.(4).
اما پرواضح است که هرگز نباید اصل را فداى فرع کرد و هرگز مردى نباید به دلیل قدرت جسمى و بعضى جنبه هاى دیگر، از ارزش و اعتبار گلى که در بوستان خلقت، به نام زن و همسر و مادر و شریک زندگی با یک دنیا طراوت و لطافت روییده و شکفته است، بکاهد و او را اسیر مشت و سیلى و لگد و حربه هاى شکننده و جراحت بار کند.
به راستى که آیین اسلام، دقیقاً به ویژگى های زن توجه دارد و به مردان هشدار مى دهد که مبادا این گوهر لطیفی که وسیله دلگرمى و دلخوشى و صفاى زندگى شماست و بی او هیچ و پوچید، تضییع کنید و رسالت آسمانی او را در تحکیم و استوارماندن خانواده، فراموش نمایید.
همه این ویژگى ها در سخن جاودانه و حکیمانه پیامبر اسلامْ نهفته است که فرمود:
إنَّما المَرأةُ لَعِبَة مَنِ اتَّخَذَها فَلایضَیعها؛(5).
زن در محیط خانواده وسیله دلخوشى است. مبادا کسى که او را می گیرد، ضایعش کند.
شرم آور است دستى که باید به نشان هماهنگى و صفا و صمیمیت، در دست و گردن دیگرى باشد، سیلى هاى گیج کننده و مشت هاى کوبنده و شکننده بزند!.
احمقانه است که دستى در برابر شریک زندگى خود گاهى مظهر قهر و خشم و زنندگى و کوبندگى و شکنندگى باشد و گاهى در دست و در گردن او - ولابد براى ارضاى یک جانبه غریزه جنسی خود! - به لطف و نوازش بپردازد!.
پیامبر خدا از این گونه مردم تعجب مى کند و مى فرماید:
کَیفَ تُعانَقُ المَرْأةُ بِیدٍ ضُرِبَتْ بِها!(6).
چگونه دستى که زن را زده است، به گردن اوحلقه مى شود!.
یا مى فرماید:
أیضْرِبُ أحَدُکُمُ المَرْأةَ ثُمَّ یظَلُّ مُعانِقَها!(7).
آیا همسر خود را مى زنید و بعد با او دست به گردن مى شوید!.
مگر نه قرآن مجید مى فرماید:
فَإنْ أطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عََلَیهِنَّ سَبیلاً؛(8).
اگر زن ها شما را اطاعت کنند، براى اذیت آنها بهانه جویى نکنید.
باید حدود وظایف و مسؤولیت هاى هر یک مشخص شود، تا اگر تخلف کرد، قابل مؤاخذه و تعقیب و حتى تنبیه باشد.
اکثر اختلافات خانوادگى، مخصوصاً اگر از جانب مرد باشد، نتیجه توقعات و انتظاراتی است که از حدود وظایف و مسؤولیت هاى هر یک خارج است.
اگر انسان به پرونده هاى دادگاه ها نظرى بیفکند، متوجه مى شود که بیشترِ شکایات زنان از مردان، به خاطر ندادن نفقه و تخلف از وظایف شوهرى است و به ندرت اتفاق مى افتد که مردى از زنى شکایت داشته باشد که وظایف لازم خود را انجام نداده است.
زن چه وظایفى دارد حدود این وظایف چیست قرآن در یک جمله با معرفى زنان صالح، حد و مرز وظایف آنها را مشخص کرده و می فرماید:
فَالصّالِحِاتُ قِانِتِات حِافِظِات لِلْغَیبِ؛(9).
زنان صالح، در برابرشوهران مطیع و متواضعند و در غیاب آنها حافظ مال و ناموس آنهایند.
زن شایسته از نظر قرآن، زنى است که در برابر شوهر (قانت) یعنی در آنچه مربوط به وظایف (زناشویى) است و نه چیزهاى دیگر، مطیع و متواضع است. چنین زنى در غیاب شوهر، بستر و خانه و ثروت او را در معرض دستبرد خائنان قرار نمى دهد.
اگر در خارج از این محدوده، مرد از زن توقعاتى دارد و زن نمى خواهد یا نمى تواند برآورده سازد، نباید تحمیل و اجبار کرد. در این جا مرد حق قدرت نمایى و شکایت کردن و پرونده سازى ندارد. چرا با توقعات بى جا انسانى را پریشان و محیط زندگی را صحنه نبرد و کشمکش سازیم! اگر هر کسى به وظیفه خود عمل کند و هر کسى مواظب باشد که توقعات خود را در حدى که وظیفه و تکلیف ایجاب مى کند، محدود سازد، زندگى، آرامش بخش خواهد بود؛ آن وقت است که هر کسى قدر گذشت و فداکارى و ایثار دیگران را می داند و از جان و دل سپاسگزار است.
ما می گوییم: زن فداکارى کند؛ مادرى کند؛ در زندگى مشترک خانوادگى هر چه در توان دارد، به کار بیندازد و هرچه بهتر، مایه دلگرمى و سربلندى و اطمینان و آسایش شوهر باشد؛ اما می گوییم: مرد هم باید بداند که اینها در قلمرو وظیفه و تکلیف و مسؤولیت زن نیست. قرآن وظیفه او را محدود کرده است به آنچه گفتیم. بنابراین، اگر زن فداکارى مى کند، خود را طلبکار او نداند و اجرش را ضایع نکند و اگر فداکارى نکرد، جار و جنجال راه نیندازد و با قهر و غضب و تهدید و ضرب و جرح و پرونده سازى، او را به آنچه وظیفه اش نیست، مجبور نسازد.مرد باید بداند که در این زندگى مشترک و در این پیوند مقدس، کتاب آسمانی اسلام دو وظیفه بر دوش او نهاده و حق هم همین است:
1. انفاق هزینه زندگى زن در حد متعارف و معمول.
قرآن کریم مى فرماید:
الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَبِما أنْفَقُوا؛(10).
مردان تکیه گاه زنانند. به خاطر این که خدا بعضى را بر بعضی برترى داده و به خاطراین که مردان انفاق مى کنند.
واژه (قوّام) در زبان عربى مبالغه (قیم) است و قیم به کسى گفته مى شود که به رفع حوایج زندگى دیگرى قیام می کند و از آن جا که هم در جامعه و هم در خانواده، به واسطه نیرومندى بیشتر، مسؤولیت هاى سنگین ترى بر عهده مردان گذاشته شده است قوام و قیم شده اند
2. حسن معاشرت و رفتار.
قرآن مجید به مردان چنین دستور مى دهد:
وَعاشِرُوهُنَّ بِالمَعْرُوفِ؛(11).
با زنان، به (خوبى) معاشرت کنید.
قبلاً گفته ایم که: مقصود از (معروف) پسندیده و نیکوست و هدف این است که در جامعه اسلامى، نیکى ها معروف و شناخته و بدى ها، منکر و ناشناخته باشد.
در نظام زندگى اجتماعى و خانوادگى، همه باید نفع برسانند. معروف و پسندیده، در این نظام این است که هرعضوى همان طور که نفع مى رساند، نفع هم بگیرد و اصالت و استقلال هیچ کس فدای اصالت و استقلال دیگرى نشود.
هنگامی که قرآن از بعضى از سنت هاى ناپسندیده عربى در مورد زنان، از قبیل به ارث گرفتن آنها و زیر فشار گذاشتن آنها براى آن که از مهریه خود چشم بپوشند، سخن مى گوید، خاطر نشان مى فرماید که:
بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ.(12)
یعنى، شما زنان و مردان همه اعضاى یک پیکرید و همه به یکدیگر نیاز دارید و هیچ یک از شما نمى تواند اصالت و استقلال و فردیت دیگرى را فداى اصالت و استقلال و فردیت خود سازد.
وَکَیفَ تَأخُذُونَهُ وَقد أفضى بَعْضُکُم إلى بعض وَأخَذنَ مِنْکُم مِیثاقاً غلیظاً؛(13).
وچگونه آن را مى گیرید، در صورتى که شما به یکدیگر رسیده (ویگانه شده اید) و زنان از شما پیمانی استوار گرفته اند (و نباید به یکدیگر ضرر بزنید).
اکنون، هم چارچوب وظایف مرد مشخص است و هم چارچوب وظایف زن. ما باز درباره این که معاشرت مرد در محیط خانواده با همسر چگونه باید باشد و نیز وظایف متقابل آنها به تفصیل بحث مى کنیم. این جا می خواهیم ملاک ها و معیارها را مشخص کنیم تا جلوِ آن گونه اختلافاتى که زاییده توقعات بى جاست گرفته شود و هرکس به وظایف خود آشنا باشد و تخلف نکند و نیز با وظایف دیگری آشنا باشد و توقع اضافى نداشته باشد.
قبل از این که درباره کیفیت رفع اختلاف و روش به راه آوردن زن و شوهر براى اداى وظایف خویش، سخن بگوییم، تذکر یک نکته قرآنى به همه مردان را لازم مى دانیم و آن این است که: حسن معاشرت با زنان، به قدرى دامنه اش وسیع است که حتی اگر در دل نسبت به همسر خویش احساس کراهتى هم بکنند، نباید در رفتارِ آنها تأثیرى بگذارد.
قرآن در این باره مى فرماید:
فَإنْ کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَیجْعَلَ اللّهُ فیهِ خَیراً کَثیراً؛(14).
اگر همسرانتان مورد کراهت شما باشند، باید توجه داشته باشید که ممکن است چیزى را نپسندید و خدا در همان چیز، خیر فراوان قرار دهد.
این جاست که خدا در چنین مواردى توصیه به حسن معاشرت کرده و وعده خیر فراوان مى دهد.
تاثیر ماه تولد بر رفتار کودکان شما
اگر شما هم جزو پدر و مادرهایی هستید که به تازگی بچهدار شدهاید، و دلتان میخواهد بدانید که این نوزاد کوچولوی شما در روزهای آینده چه رفتاری از خودش نشان میدهد.
مطلب امروز ما را بخوانید تا ببینید ستارگان درباره استعداد و شخصیت کودک دلبند شما چه میگویند:
فروردین (برج حمل)
قوچ: کودک شمایک متحرک بیتوقف است. او طرفدار فعالیت و تخلیه انرژی خود است. بنابراین بایستی به او اجازه دهید که در سالنهای ورزشی کودکان بازی کند وحتی از فنرهای پرشی نیز استفاده کند و لذت ببرد. به دفعات او را به پارک ببرید یا درفضای باز خانه، او را برای فعالیتهایش هدایت کنید. از رنگهای روشن برای دکور اتاق خوابش استفاده کنید. بدانید که کوچولوی تندخوی شما، کودکی مستقل است که حتی دوست دارد شیشه شیر را بدون کمک مادر دردست بگیرد، دور میز بدود و شیرش را نوش جان کند. پس این رفتار او را تشویق کنید ولی هیچوقت ازسرپرستی و مراقبت از او آن هم در نزدیکیاش غافل نشوید.
اردیبهشت (برج ثور)
گاو نر: تا به حال با این بچهها مواجه شدهاید؟ آنها واقعا کله شق هستند. کودکان این ماه احتمالا در برابر هرگونه تغییری مقاومت میکنند و امنیت متدوال روابط را ترجیح میدهند. البته شما با درپیشگرفتن تدابیری میتوانید برای تغییراتی او را آماده کنید. مثلا شمارش معکوس تا اینکه زمان کتاب خواندن به وقت خوابیدن برسد یا تغییر دربرنامههای معمول مثل دیدار سرزده از مادر بزرگ، مطمئن باشیدکه کودک شما در همه این موارد آرام خواهد بود. او جای خواب وخوراک دنج را دوست دارد. حتی ممکن است روی نوع پوشش تختخوابش با مهربانی پافشاری کند. درضمن فراموش نکنید کودکان متولد این ماه واقعا شیفته حیوانات هستند، بنابراین تعجب نکنید اگراو طالب این است که مدام با سگ وگربهها بازی کند.
خرداد (برج جوزا)
دو پیکر: کودک این ماه بیدرنگ متبرک خوانده میشود. او برای درگیری فکریاش معمولا نیاز به انگیزهای برای ادامه کارها دارد. چندین مرتبه درروز برایش کتاب بخوانید و حتما اشیا کوچکی مثل جغجغه و اسباب بازیهای پرسروصدای زیادی برای بازیش تدارک ببینید. ازکنجکاوی طبیعی او راضی باشید. بدانید که عروسک بازی یا خیمهشب بازی و خواندن داستان در کتاب خانه وگردشهای پی درپی به سوپرمارکت یا ماهی فروشی نا آرامی را از او دور میکند. این کوچولوی پرحرف شما ممکن است دربین بچههای گروه سنی خودش زودترحرف زدن را شروع کند. پس اگرحرفهای نامفهومی از او میشنوید به آنها هم توجه کنید! کودک شما همیشه چیزهای سخت و جالبی برای گفتن دارد که شما را غافلگیر خواهد کرد.
تیر (برج سرطان)
خرچنگ: فرزند شیرین، دلربا و حساس شما پیوند محکمی با مادرش برقرار میکند و حتی ممکن است در اولین نشانههای جدایی با اشکهایش این پیوند را محکمتر کند. در حالیکه آغوشی گرم و نوازشهایی آرام، تشویش و نگرانی او را از بین میبرد. تا جایی که میتوانید از نورهای آرام و رنگی در اتاقش استفاده کنید تا آنجا را به راستی محلی آرام بداند.
او طبیعتا موجودی خانهدار است و از بازی کردن در خانه با شما لذت میبرد. برایش اسباببازیهایی تهیه کنید که بتواند با آنها در کار خانه به شما یاری رساند مثل جاروی کوچک یا خاکانداز و سری لوازم آشپزخانه، مهربانی ذاتیاش را پرورش دهید و به او نشان دهید که چطور با همسالانش مهربان باشد و در سنهای بالاتر آداب معاشرت به او بیاموزید.
مرداد (برج اسد)
شیر: فرزند دلربای شما سرشار از سرور و شادی است. اوسعی میکند مرکز توجه باشد. بنابراین انتظار وراجی زیاد، احمقانه خندیدن و سرصدا را از او داشته باشید. در این کارها اورا تشویق کنید، اما مراقب باشیدکه بیش از حد تحسینش نکنید. فرزند شما برای اینکه بداند چطور بایستی در کارهای جمعی سهیم باشد نیاز به آموزش دارد (بخصوص با خواهر وبرادرانش) پس به او کمک کنید تا مشارکت را یاد بگیرد. بدانید که بیشتر مواقع شیرهای کوچک هنرمند هستند. بنابراین این ذوق و استعدادش را کشف کنید، به او مدادهای رنگی بدهیدیا اینکه نقاشی با انگشتان، ساخت قالبهای سفال را در سنین پایین آموزش دهید. برایش داستانی بسازید و آن را بازی کنید تا تصویر واضحی در ذهن داشته باشد.
شهریور (برج سنبله)
خوشه: کودک مصمم، مبتکر و کوشای شما همیشه درزندگی خواهان و البته نگران پیشرفت کردن است بنابراین اسباب بازیهایی به او بدهید که حسی از پیشرفت و به کمال رسیدن را تلقین میکند، شما با این کار هدف گراییاش را ازسرخود وا میکنید. کودکان این ماه ذاتا عاشق ناخنک زدن به غذا هستند پس ذائقه او را با دادن غذاهای متنوع و سالم گسترش دهید. کودکانی که زیر این علامت به دنیا آمدهاند، از بینظمی بیزارند. پس اتاق و محیط بازیاش را مرتب نگهدارید. با تعویض به موقع پوشکش نق نقوبودن را از او دور کنید و همیشه برای تعویض لباسهای اوآماده باشید.
مهر (برج میزان)
ترازو: چه موجود دلربایی به این دنیا آوردهاید!!! کودکان ماه میزان به لطف خدا و قدرت ذاتیشان درجذب اطرافیانشان، به راستی فوقالعاده هستند. به کودکان اجتماعی این ماه فرصتهای زیادی بدهید تا در جمع همسالان خود حضور داشته باشندو فعالیت کنند مثل کلاسهای کودکان. آنها قبل از اینکه پیش دبستان را آغاز کنند افرادی معروف و اجتماعی میشوند. جشن بزرگی برای اولین سال تولدشان برگزار کنید، اما بدانید احتمالا لباس مناسب پوشیدن را پس میزنند! فراموش نکنید که متولدین این ماه شیفته این هستندکه دوستشان داشته باشند.
آبان (برج عقرب)
عقرب: کودک تیزبین، زیرک و پرهیجان شما موجودی بیکم وکاست وجدی است. گاهی فوقالعاده هیجانانگیز است. حتی درزمان کودکی او احساس شما را میخواند و پاسخ میدهد، بنابراین عصبانیت و ناامیدیتان را کنترل کنید. چون او کودکی باهوش و مصمم است و راه خود را ادامه خواهد داد. پس شما بایستی در این مسیر صبور باشید. کودکان عقرب در جمعهای بزرگ بسیار خجالتی هستند، سعی کنید که با او تماسهای چشمی برقرار کنید، تا بداند در حمایت شما قراردارد. برای ارضای حس کاوشگری ذاتیاش خانه را با وسایل جالب و جذاب بیارایید. او عاشق اسباب بازیهایی با ساختار متفاوت و قفسههایی پر از کتاب است؛ آنها را فراموش نکنید.
آذر (برج کماندار)
کماندار: کمانداران کوچک، بهدرستی کاوشگرانی خوشبین، خون گرم و راضی هستند. برای دلشادکردنشان آنها رادرکالسکه بگذارید و به گردش بروید. بعضی وقتها درحیات خلوت خانه با هم پرسه بزنید یا ازهمسایهها دیداری داشته باشید. آنها برای سلامتی فکروجسم نیازمند تمریناتی هستند؛ اما خیلی زود هم خسته میشوند. برای جلب توجهشان داستانهای زیادی درباره ماجراهای هیجانانگیز درسرزمینهای دور تعریف کنید و قول دهید که روزی همه آنها را خواهند دید.
دی (برج جدی)
بز: متولدین این ماه با وجدان، مسئولیتپذیر و حساس هستند. برای آنها آنچه دیگران دربارهشان فکر میکنند خیلی اهمیت دارد. آنها از ابتدا به علاقه و اطمینانی مضاعف نیازمند هستند. قبل از اینکه با او در جمع دوستان خودنمایی کنید، او را در محیط خصوصی خانه برای کاری جدید آماده کنید. اگر دربرداشتن گامهای اولیه سکندری خورد یادتان نرود بایستی با آموزش ضربالمثلهای قدیمی او را از سرخوردگی دور کنید، اگر موفق نبودید دوباره و دوباره سعی کنید. وقتی در حال یادگیری کاری است مثل صحبت کردن یا شعر گفتن بیهیچ تردیدی او را تشویق کنید.
بهمن (برج دلو)
دلو: فرزندان دلو طبیعتا سرکش هستند. آنها آنچه را که دوست دارند انجام خواهند داد. دروقت غذا برای اینکه آرامش داشته باشد، اسباب بازیهای زیادی فراهم آورده وخیلی زود کابینتها را قفل کنید. اگرکودک شما متولد این ماه است اجازه دهید آزادانه در محوطه چمن و زمین بازی گردش کند. بدانید که وقتی کشفیاتش را دربغل گرفته است، یعنی او اجازه میخواهد، مجموعه سنگها و دیگر گنجینههای کوچکش را که پیدا کرده است داشته باشد. بدانید که با پیروی از تصمیم او درپوشیدن لباس یا کجا و با چی و چه جوری خوابیدنش، یعنی ازفردیت او حمایت کردن. آنها مرتبا بازیها وکتابها و اسباب بازی جدید را طلب میکنند. کودکانی که در زیر این علامت متولد شدهاند اغلب زودتر از برنامه زمان بندی شده پیش میروند.
اسفند (برج حوت)
ماهی: فرزندان برج حوت احساساتی و مهیج هستند. آنها عمیقا نکات ریز پیرامون خود را احساس میکنند. برای شکوفایی آنها خانهای امن و گرم و راحت کافی است. در زمان گردش در اطراف یا تمیز کردن خانه، او را از خود دور نکنید در واقع او را به قلب خود بچسبانید. برای آرامش او کافی است که موزیک کلاسیک پخش کنید یا لالایی آرام با محتوایی آرامبخش بخوانید. از صداهای بلند و مزاحم پرهیز کنید. آنها عاشق بازیهایی چون دالی بازی هستند. اگر تعجب نمیکنید باید بگوییم که آنها حمام کردن را میپرستند پس باید دستانی پر از اسباب بازیهای آبی داشته باشید.
همشهری آنلاین
ما به هم محتاجیم
برای همه ما اتفاق افتاده که رابطه کاری یا دوستانهای را با شوق و شور شروع کردهایم اما بعد از مدتی، این رابطه شیرین و گرم به دلایل مختلف سرد شده و در نهایت به جدایی رسیده است. این شرایط در زندگی مشترک هم میتواند به راحتی اتفاق بیفتد؛ با بیتوجهی ما به نکاتی که بسیار ساده به نظر میرسند اما در واقع بسیار مهماند. از نگاه شاعرانه، زن و مرد، زندگی را با عشق و علاقه شروع میکنند اما نمیتوانند یا گاهی نمیخواهند گل عشقشان را آبیاری کنند تا مانند روزهای اول آشنایی و ازدواج به همان طراوت و شادابی بماند. در رابطه دوستانه یا کاری شاید بتوان به راحتی از کنار ماجرا گذشت و به دنبال دوست و همکار بهتری گشت ـ هر چند این هم اصلا ساده نیست ـ اما در زندگی زناشویی نمیتوان و نباید از کنار سردی روابط بیاهمیت گذشت و زندگی را مثل 2 هماتاقی ادامه داد. بیدار کردن و بیدار نگه داشتن 3 حس و پاسخ گفتن به آنها میتواند زندگی و رابطه بین زن و مرد را بار دیگر عمق و معنا ببخشد. اما این 3 کلید چه چیزهایی هستند؟
نیازمند هم باشیم
اولین گام برای تصمیم به ازدواج، حس نیاز به داشتن و بودن فردی در کنار ماست. این حس زمانی بیشتر تقویت میشود که الگویی را که برای انتخاب شریک زندگی، سالها در ذهنمان داشتهایم و ساختهایم، در زندگی حقیقی ببینیم. پس از آن حس علاقه به بودن در کنار او، به حس نیاز به بودن در کنار او تبدیل میشود. پاسخگویی به این نیاز، مقدمه آغاز زندگی مشترک است.
اما پس از گذشت مدتی، اگر زن و مرد نخواهند یا به دلیل نداشتن مهارت کافی نتوانند حس نیاز منطقی به یکدیگر و بودن در کنار هم را تقویت کنند، احساسهای مثبت طرفین کمرنگ میشود و زندگی رو به سردی و خاموشی میرود. توجه کنیم منظور از این «نیاز به یکدیگر»، فقط نیاز به روابط زناشویی نیست بلکه بیشتر نیازهای روحی-روانی مدنظر است.
بنابراین زن و مرد باید با فراگیری مهارتهای لازم، حس نیاز به بودن در کنار هم و داشتن یکدیگر را در طرف مقابل برانگیزند ـ همواره برانگیزند ـ تا زندگی آنها گرمای خود را حفظ کند. برای تداوم حس نیاز به هم، این نکات را به خاطر بسپاریم:
ـ نقاط ضعف و قوت یکدیگر را بشناسیم و سعی کنیم نقاط ضعف را همراه هم از بین ببریم و تواناییها و نقاط قوت همسرمان را به شکوفایی برسانیم. به این ترتیب هر دوی ما برای از بین بردن ضعفها و شکوفایی تواناییها به هم نیازمندیم.
ـ در جستوجوی راههای مناسبی برای نشان دادن احساسهایمان به طرف مقابل باشیم. از نظر ساختار روانی، زنها بیشتر از طریق شنیدن کلمات محبتآمیز، نیازهای عاطفیشان تأمین میشود و مردها به عکس با رفتارهای ظاهری همسرشان پی به علاقه او میبرند.
این نکته را نشنیده بگیرید اما واقعا مردها به حس حسادت همسرشان نیاز دارند؛ به شرط اینکه از حد تعادل خارج نشود. انتقال حس حسادت، نوعی ابراز علاقه زن به مرد است که همه مردها به آن نیازمند هستند!
ـ از او تعریف کنیم: تعریف واقعی، بجا و منطقی از همسرمان را فراموش نکنیم. این تعریفها، احساس دلگرمی خاصی به طرف مقابل میدهد؛ طوری که به تدریج او را به این تعریفها نیازمند کرده و روز به روز به کسی که این تحسینها را از او دریافت کرده، وابستهتر میکند. یادمان باشد همه ما به تشویق نیاز داریم، حتی اگر گاهی کاری را آنطور که باید انجام نداده باشیم.
- او را آنطور که هست باور کنیم و دوست داشته باشیم؛ وقتی طرف مقابل حس کند واقعا به او و ویژگیها و رفتارهایش اعتقاد داریم، به حضور و وجود ما نیازمند میشود و دوست دارد برای انجام هر کاری با او مشورت کنیم. این مشورت حس نزدیکی و وابستگی زن و مرد را افزایش میدهد.
- همراه و همقدم باشیم: اگر مانند روزهای اول آشنایی با برنامهها، خواستهها و نیازهای او همراه و همقدم باشیم، همیشه در کنار هم و نیازمند به وجود هم باقی میمانیم. شک نکنید زمانی که همسرمان با بیاعتنایی روبهرو شود، کمکم از ما فاصله میگیرد و در مواردی ممکن است دیگری را برای همراه و همقدم شدن انتخاب کند. روزهای اول آشنایی را به یاد بیاوریم که چطور او را تحسین میکردیم و همه جا همراهش بودیم.
- مطلع و بهروز باشیم: همه ما دوست داریم با افرادی همصحبت شویم که نکتهای را به اطلاعات و آگاهیمان بیفزایند و هم پا با پیشرفتهای اطرافشان حرکت کنند. اگر دوست داریم مثل مشاوری آگاه همواره کنار هم باشیم، تلاش کنیم از نظر فکری هر روز آگاهی و شعورمان را بالا ببریم. آگاه و مطلع بودن، ویژگیای است که ناخودآگاه دیگران را به سوی ما جذب میکند.
همدیگر را ببینیم
دروغ گفتهایم اگر بگوییم از اینکه ما را ببینند و به ما توجه کنند، لذت نمیبریم. تا حالا چند بار اتفاق افتاده تلاش ما برای دیده شدن - به روش صحیح و منطقی - بینتیجه بماند؟ بعد از بیتوجهی چه حسی داشتهایم؟
پاسخ گفتن به نیاز «دیده شدن» در زندگی مشترک حساستر از پاسخگویی به هر حس دیگری است. اگر همدیگر را خوب ببینیم، به تغییرات بد و خوب هم واکنش نشان بدهیم، تغییرات ظاهری یکدیگر و به تغییراتی که همسران در دکوراسیون منزل یا داخل خودروی شخصیمان ایجاد کرده، حساس باشیم و آنها را ببینیم، رابطه صمیمیای بین ما ایجاد خواهد شد.
روانشناسان معتقدند یکی از اصلیترین دلایل بیتوجهی زوجها به هم یا همان «ندیدن و نادیده گرفتن یکدیگر»، اهمیت دادن بیش از حد ضروری به فرزندان است. در واقع زمانی که فرزند در کانون توجه پدر و مادر قرار میگیرد، والدین سعی میکنند فقط او و نیازهایش را ببینند و همین امر آنها را هر لحظه از یکدیگر دورتر میکند. برای آنکه همدیگر را ببینیم، این تمرینها را به خاطر بسپاریم.
- کمی از فرزندسالاری کم کنیم؛ البته که در این روزگار فرزندان حاکمان بیقید و شرط خانه شدهاند. اگر کمی کمتر به این دیکتاتورهای کوچک اهمیت بدهیم؛ همدیگر را بهتر خواهیم دید.
- برای همسرمان یادداشت بگذاریم؛ مثلا کنار آینه بنویسیم: «امروز دیدمت، موهایت خیلی قشنگ است؛ میدانی؟» یا «روز بدی داشتم نگران و دلتنگ بودم و تو 2بار زنگ زدی؛ حالم خیلی بهتر شد، ممنون.»
- بیرون از خانه قرار بگذاریم؛ روانشناسان توصیه میکنند هفتهای یک بار زن و مرد باید با هم بیرون بروند و دور از هر دغدغهای با هم خلوت کنند. در این خلوتها، نیازها و کمبودهای همدیگر را به خوبی میبینیم و انگار از نو با هم پیمان میبندیم.
- در روزهای عادی، کارهای غیرعادی بکنیم. روز تولد و سالگرد ازدواج و عید به جای خود؛ اما یک روز معمولی را با یک کادوی غیرمعمول میشود به یک روز خاص و به یک خاطره بهیادماندنی تبدیل کرد. نه؟
- تشکر کردن را به هیچوجه فراموش نکنیم و حتی برای محبتهای بهظاهر کوچک، همدیگر را ببینیم. به هر تغییری - چه تغییرات ظاهری همسرمان و چه منزل- حساس باشیم. حتی به تغییر رفتارهای او مثل تغییر در ساعت رفت و آمد همسرمان و... حساسیت نشان بدهیم تا او به خوبی متوجه شود که به او توجه میکنیم. فقط مواظب باشیم این حساسیتها به عاملی آزاردهنده در زندگی تبدیل نشود و دست و پای طرف مقابل را نبندد.
بخواهیم و نخواهیم
گاهی وقتها با نخواستنهایمان و گاهی با خواستنها، میتوانیم رابطه را محکمتر کنیم. اگر یاد بگیریم که هریک از ما به عنوان زن و مرد تواناییها و ویژگیهای منحصربهفردی داریم، راحتتر میتوانیم چیزی را بخواهیم یا نخواهیم.
به این مثال توجه کنیم: حتما اتفاق افتاده توان جابهجایی میز و صندلیای را نداشتهایم اما بدون کمکخواستن از همسرمان این کار را انجام دادهایم. این یعنی من به تو و کمک تو نیاز ندارم و بودن یا نبودن تو فرقی به حال من ندارد. درست است که نباید برای انجام هر کاری از زن یا شوهرمان کمک بگیریم اما در مواردی به عمد تلاش میکنیم تا حضور طرف مقابل را نادیده بگیریم.
گاهی هم خواستنها و احساس ناتوانی بیدلیل، طرف مقابل را خسته و دلزده میکند، چرا که نوعی حس «اجبار» برای اطاعت از طرف مقابل در زن یا شوهر ایجاد میشود و همین حس ناخوشایند، او را از خانه گریزان میکند. برای اینکه بازی خواستن و نخواستن را با مهارت اداره کنیم، 3 نکته را بهخاطر بسپاریم:
- نگران نشاندادن نقطه ضعفها و ناتواناییهای بهجا و منطقیمان نباشیم. اگر واقعا نمیتوانیم کاری را به تنهایی انجام بدهیم، از همسرمان کمک بخواهیم. این خواستن شیرین، ارتباط ما را صمیمیتر میکند.
- اگر به چیزی یا کمکی نیاز نداریم، همسرمان را اسیر نکنیم.
- همفکری را فراموش نکنیم و از همسرمان بخواهیم نقاط ضعف و قوتمان را یادآوری کند.
- گاهی بگذاریم طرف مقابل بدون اینکه از او کمکی یا چیزی بخواهیم، کاری را انجام بدهد؛ به این ترتیب، بعضی از احساسها و نیازهای ما بدون گفتن، انتقال مییابند.
و در نهایت اینکه بخش مهمی از زندگی مشترک را نیازها و خواستههای روحی - روانی ما تشکیل میدهد؛ نیازها و خواستههایی که اگر برآورده نشود یا بیجا و ناقص برآورده شود، چرخ زندگی را پنچر خواهد کرد؛ هرچند به ظاهر، زندگی روی4 چرخ خود درحال حرکت باشد.
مهتاب خسروشاهی - http://www.nioc.org
درمان همسر خسیسمان
کنترل دخل و خرج و آیندهنگری اصلاً صفت بدی نیست اما بعضی از ما مثل میرزا نوروز - که به کفشهای پاره و زهواردررفتهاش چسبیده بود - چنان به پول میچسبیم که جداشدن از آن محال است.
روانشناسان خساست را یک نوع مشکل «روانی» میدانند چون معتقدند افراد مبتلا به این اختلال روحی- روانی در همه رفتارهایشان دچار خست و امساک هستند؛ حتی در ابراز احساسات و نشاندادن محبتشان به همسر، فرزندان و اقوام نزدیک.
در این مقاله، تلاش کردیم تا با خساست بهعنوان یک مشکل روحی- روانی و تاثیر آن بر روابط زوجها و شیوه رفتار با همسر مبتلا به این اختلال روحی - روانی آشنا شویم.
خسیسها از دیدگاه علم
از نظر علم روانشناسی «سخاوت روح» یکی از ویژگیهای مثبت روحی – روانی و رفتاری است که تقریبا در همه افراد- با اندکی تفاوت در میزان آن- وجود دارد. اما در برخی افراد این ویژگی رفتاری اجازه یا فرصت بروز و ظهور پیدا نمیکند و همین ناتوانی ، آنها را به فردی خسیس(اسکروچ) تبدیل میکند.
خساست در شیوه خرج و پسانداز کردن، رفتارهای فردی و اجتماعی، ناتوانی در برقراری ارتباط با دیگران، گوشهگیری، امتناع از حضور در جمع، توجه بیش از حد به رفتارهای دیگران و بررسی رفتارهای آنها به قصد انتقاد و ... مشاهده میشود.
آنها حتی در ابراز احساسات هم خساست میکنند! به این مثال توجه کنید؛ مدیر مؤسسهای از اینکه کارمنداناش به خوبی کار میکنند، آگاه است اما خساست او اجازه نمیدهد تا با پاداش مالی یا حداقل تشویق زبانی از همکاراناش تشکر و تقدیر کند.
در واقع «سخاوت» به صورت بالقوه در این فرد وجود دارد چون متوجه تلاش کارمندانش میشود ولی خسیس بودن او مانع از آن میشود که سخاوتمندیاش را نشان بدهد. این نمونه یکی از هزاران نمونه ناتوانی در برقراری ارتباط با دیگران به دلیل خساست است.
خانواده در سایه خست
شاید زمان مجردی، خساست مشکلات فراوانی را برای فرد خسیس ایجاد کند که مهمترین آن، جدا ماندن از جمع و تنها ماندن است. در واقع خساست اجازه نمیدهد اندکی از درآمد شخصیمان را صرف رفت و آمد یا خرید هدیه برای دیگران کنیم و در برنامههای دستهجمعی حاضر شویم. به این ترتیب، هر لحظه بیش از قبل از جمع فاصله میگیریم و در نهایت به فردی منزوی تبدیل میشویم. تا اینجای قضیه، فقط خودمان ضرر میکنیم؛ ولی بعد از ازدواج، وضعیت کاملا فرق میکند چون پای نفر دیگری هم در میان است.
بعد از تشکیل خانواده، خسیس بودن یکی از طرفین، به شدت بر روابط زوجین و رابطه آنها با یکدیگر تاثیر میگذارد؛ تا حدی که شاید به جدایی بینجامد؛ مگر آنکه هر دو نفر (زن و شوهر) مبتلا به مشکل خساست باشند تا بتوانند از بودن در کنار هم لذت ببرند. از مهمترین مشکلات زندگی افراد خسیس با خانواده (همسر و فرزندان) میتوان به این موارد اشاره کرد:
- ناتوانی در برقراری ارتباط عاطفی؛ این افراد حتی نمیتوانند از سادهترین کلمات محبتآمیز برای بیان احساسات خود استفاده کنند. جالب اینکه اگر هم از این کلمات استفاده کنند، آزادی و آرامش در رفتارشان دیده نشده و همیشه حالتی از گرفتگی و ناراحتی در رفتار آنها مشاهده میشود.
- به نظر آنها خرید هر چیزی غیر ضروری است و بهتر است به جای آن در بانک پول پسانداز شود. خرید هدیه هم که اصلا محلی از اعراب ندارد و دور ریختن پول به حساب میآید. در مواقع اجبار هم پرداخت نقدی، بهتر از هر هدیهای است.
- فاصله عمیقی در روابط زن و شوهر دیده میشود؛ سایه دائمی خساست در زندگی مشترک، باعث جدایی آنها از هم میشود چون یکی از طرفین نمیتواند نیازهای عاطفی و روحی- روانی طرف مقابل را برآورده کند. بگذریم از اینکه رفع نیازهای دیگر به طور کامل از یاد رفته است.
- ارتباط زن و شوهر به بحثها و رفع نیازهای مالی محدود میشود. در نهایت نیز برای رفع هر نیاز- پس از یک جدال طولانی – باید همه افراد خانواده از چهارچوبی که فرد خسیس تعیین میکند، پیروی کنند.
- والد یا والدین (بسته به اینکه کدامیک به بیماری خساست دچار باشند) همواره از رفتارها و تلاشهای فرزندشان در هر زمینهای ناراضی هستند. این نارضایتی از مسائل درسی تا کارها و رفتارهای روزمره آنها را شامل میشود. اما این والدین برخلاف والدین کمال گرا - که برای موفقیت فرزندشان هزینه کرده و آنها را همراهی میکنند - هیچ تلاش و کمکی برای پیشرفت بیشتر فرزندشان نمیکنند و فقط توقع دارند.
- مردان یا زنان خسیس هر مسئلهای را با مسائل مالی میسنجند و «پول و درآمد» مهمترین عامل تعیینکننده در زندگی آنهاست. مثلا معیار محبتشان، مبلغ، کیفیت یا نوع هدایای خریداری شده است، نه زیبایی این کار.
- تصمیمگیری برای خرید هر وسیله سادهای برای منزل باید با اجازه زن یا شوهر خسیس باشد. برای صدور این اجازه هم باید همیشه دلیل قانعکنندهای وجود داشته باشد؛ دلیلی که بتواند فرد خسیس را قانع کند. به این ترتیب، طرف مقابل از هر خریدی منصرف میشود.
به نظر شما زندگیای که یکی از طرفین اختیار کامل دارد و دیگری هیچ اختیاری ندارد، به زندگی در زندان شبیه نیست؟
- رفتارها آزادانه نیست؛ ترس از بروز واکنشی نامطلوب از سوی فرد خسیس بر همه رفتارها و روابط سایه افکنده و آزادی عمل را از همه افراد خانواده - به ویژه همسر - سلب کرده است.
- این افراد در برآوردن نیازهای فردیشان هم امساک میکنند؛ تا حدی که سلامتیشان هم در معرض خطر قرار میگیرد.
روح و روان، اسیر امساک
بررسیها نشان میدهد «افسردگی» یکی از مهمترین اختلالات روحی- روانی است که فرد خسیس به آن دچار میشود. روانشناسان دلیل اصلی بروز این حالت را منزویشدن آنها میدانند.
از طرفی عناد دائمی آنها با جمع، باعث تنها ماندنشان میشود و همین امر باعث تشدید افسردگی خواهد شد. در واقع عقاید آنها باعث میشود تا همیشه تنها بمانند؛ حتی اگر به ظاهر، دیگران آنها را طرد نکنند.
یکی دیگر از مشکلات روحی- روانی این افراد، «بیتابی و بروز حالتهای هیجانی» است. نگرانی درباره همه چیز، بهویژه مخارج ( فقط فکرکردن به مخارج و نه خرجکردن واقعی)، آنها را به افرادی بهانهجو، بیتاب، ایرادگیر و... تبدیل میکند. این نکته را هم فراموش نکنیم که حالتی «تهاجمی و عصبی» در رفتارهای آنها دیده میشود که هم باعث آزار خانواده و هم باعث آزار خودشان میشود.
رفتارهای دیگری مثل حرص و ولع دائمی برای همه چیز، شک و تردید، حسابگری و خودمحوری از دیگر اختلالات روحی- روانی افراد مبتلا به بیماری خساست است. این افراد فراموش کردهاند که تیر تیز رفتارهای نامطلوب و تهاجمی آنها، بیش از همه، روح و روان همسر و فرزندانشان را زخمی میکند.
با آنها چه کنیم؟
اول از همه بهخاطر بسپاریم که بیماری همسر خسیس ما هیچ گاه درمان نمیشود؛ بنابراین فقط باید تلاش کنیم تا رفتار او را تعدیل و ترمیم کنیم. درمان قطعیای برای این بیماری وجود ندارد؛ فقط با این شیوهها میشود با او مدارا کنیم:
- طبیعت افراد خسیس را باور کنیم و بپذیریم که به بیماری امساک و خساست بیمارگونه دچار هستند. این باور باعث میشود تا رفتارهای او برایمان قابل تحمل باشد.
- مقابله به مثل نکنیم؛ این مقابله هیچ اثری جز تکرار رفتارهای نامطلوب او ندارد. حتی این رفتارها میتواند با شدت بیشتری تکرار شود.
- پیش از خرید هر وسیلهای برای منزل با همسرمان مشورت کنیم. با وجود اختلافنظر، مشورتکردن ضروری است تا پس از خرید با لجبازی او روبهرو نشویم. به این ترتیب، مانع از جنجال شده و زمینهسازی کردهایم.
- برای خریدهای شخصی تنها برویم ولی قبل از بیرونرفتن از منزل، حتما به همسرمان اطلاع بدهیم تا احساس کنارگذاشتهشدن به او دست ندهد. توافق کنیم که این تصمیم برای سلامت روحی- روانی هر دوی ما لازم است.
- بعضی افراد مبتلا به خساست، تلاش میکنند تا این صفت نامناسب را اصلاح کنند. در این صورت با درک مشکلشان و تلاشی که برای ترک این صفت میکنند، به آنها کمک کنیم.
فراموش نکنیم نباید این افراد را مسخره کنیم یا دائم از آنها ایراد بگیریم. کنارشان باشیم تا با کمک هم به تدریج بر مشکل غلبه کنیم.
- زمانی که از رفتار همسرمان غمگین و عصبی میشویم، ناراحتیمان را ابراز کنیم؛ البته نه با دعوا و جنجال بلکه به او توضیح بدهیم که از رفتارهای او ناراحت میشویم و خجالت میکشیم. این توضیح و ابراز ناراحتی ما به شکل منطقی، تلنگری برای تجدیدنظر در رفتارهای نامناسب اوست.
- همانطور که اشاره کردیم، این افراد در ابراز احساسات نیز ناتوان هستند. در مقابل این ناتوانی، لجبازی و بیاعتنایی نکنیم اما طوری رفتار کنیم که طرف مقابل هم با کمی کماعتنایی ما روبهرو شود. با کمی تغییر در رفتارهای گذشته خود میتوانیم به راحتی تغییراتی در رفتار همسرمان ایجاد کنیم.
- اگر فرزندمان از رفتار همسرمان رنجید، مقابله به مثل را به او یاد ندهیم. فقط به فرزندمان توضیح بدهیم که این عقیده پدر یا مادر توست و باید به عقیده آنها احترام بگذاری. فقط دفعه بعد طوری رفتار کن که با سرزنش او روبهرو نشوی.
- افراد خسیس با وجودی که ممکن است سلیقه خوبی داشته باشند اما برای خرید هر چیزی، ابتدا به مبلغ آن توجه میکنند؛ بنابراین به جای دلخورشدن یا مسخرهکردن همسرمان از او تشکر کنیم. همین که او هزینهای را بابت خرید چیزی پرداخت کرده، کافی است. تشکر ما نوعی تشویق برای تکرار این رفتارهای مثبت و از بین رفتن برخی مشکلات رفتاری همسرمان است.
- برای تقسیم دخل و خرج منزل، همفکری کنیم تا به تدریج تغییراتی در شرایط ایجاد شود.
- با دوستان و آشنایان قطع رابطه نکنیم؛ این راه چاره نیست. با حفظ تعادل در رفت و آمدها این مشکل به تدریج برطرف خواهد شد.
- از روانپزشک، روانشناس یا مشاور کمک بگیریم.
مهتاب خسروشاهی
گفتگوی سالم در اختلافات خانوادگی
در زندگی زناشویی معمولاً دلخوریها ، رنجشها و شکایت ها و مشاجره هایی دیده می شود . آنچه مهم است این نکته می باشد که زن و شوهر چگونه و به چه نحوی با یکدیگر در مورد رنجش ها صحبت کنند . مطمئناً رعایت نکات ذیل به سلامت گفتگوی آنها کمک می کند .
1- پیش از بیان دلخوری به همسر ، ابتدا کل ماجرا را روی کاغذ بنویسید . زیرا نوشتن هم باعث آرامش نسبی شما می شود ، هم سهم خودتان از دلخوری مشخص می گردد و درعین حال با یادآوری ماجرا ، به علتهای آن بهتر واقف می شوید .
2- پیش از صحبت و گفتگو سعی کنید خود را به جای همسرتان بگذارید .
3- پیش از صحبت با همسرتان هرگز موضوع را با دیگران مطرح نکنید ، زیرا دیگران ممکن است بدون توجه به علت موضوع پیشداوری و قضاوت کنند .
4- درابتدای صحبت تأکید کنید قصد شما از مطرح کردن رنجش ، رسیدن به حسن تفاهم است .
5- سعی کنید هنگام صحبت به نکات مثبت کارهای اخیر همسرتان اشاره کنید .
6- سعی کنید در هنگام گفتگو هرگز خشمگین نشوید .
7- تأکید کنید ممکن است مقصر این ماجرا خودتان باشید .
8- به اشتباهات خودتان هم اشاره کنید و از همسرتان عذرخواهی کنید .
9- ضمن حل مسأله حرفهایتان را با زخم زبان ، کنایه و تحفیر بیان نکنید .
10- مانع حرف زدن همسرتان نشوید و فرصت دهید تا او هم اظهار نظر کند .
11- این چند نکته می تواند کلید طلایی رسیدن به گفتگویی سالم و آرام باشد .
گاهی به او بگویید که عاشقش هستید
خانمها :
رازهای او را هیچ گاه به کسی نگویید ، آن رازها تنها برای گوشهای شما هستند.
زوج های ازدواج کرده ای که به یکدیگر عشق می ورزند، هزاران پیام به یکدیگر می دهند، بدون اینکه حرف بزنند، گاهی سکوت بیانگر خیلی حرفهاست.
گاهی به او بگویید که عاشقش هستید و بدون او کامل نبودید.
وقتی که راجع به دوستان قدیمی اش صحبت می کند، با دقت گوش دهید، آن دوستان برای او خیلی عزیز هستند و او با شما بخشی از گذشته اش را که برای او مثل گنج است، قسمت می کند.
به او کمک کنید آن چه را که مورد علاقه شماست بیاموزد.
وقتی راجع به او صحبت می کنید، وی را بالا ببرید (به او شخصیت دهید) و هرگز او را کوچک نکنید.
برای او چتری بخرید و آن را در جایی بگذارید که او بتواند آن را پیدا کند.
اگر با بچه ها مشغول بازی کردن است ، تو هم به آن ها ملحق شو و به او اجازه بده که با آنها، بازیهای پر صدا بکند. اگر این کار او را شاد می کند، حرفی نیست.
تنها بیان کردن مسئله ای درست در مکانی درست هنر نیست، بلکه خودداری از بیان مطالب مسئله ساز در موقعیت های نادرست هنر است.
آقایان :
شما باید برای همسرتان آن طور آماده شوید که دوست دارید او برای شما آماده شود.
بعضی از زنان تصور می کنند که مردان، آن ها را برای کامجویی می خواهند، این تصورات را در هم شکنید.
بیشتر زنان به خاطر احساس رضایت می خواهند کار کنند، زیرا بیکاری، بطالت و افسردگی می آورد.
کمتر زنی که نیازهای عاطفی و مالی او بر آورده می شود، نیاز به کار کردن در خود می بیند.
تفکر« شوهر خدای دوم در عصر توسعه و فرهنگ»، جواب نمی دهد. دوباره سنجی بعضی از باورها لازم است.
مشکلات شغلی خود را با همسرتان در میان بگذارید اگر نتوانست راهنماییتان کند، حداقل شرایط شما را درک می کند.
اگر کار می کند سعی نکنید از میزان درآمدش مطلع شوید، اجازه بدهید کم کم خودش راه شریک شدن در مخارج زندگی را می آموزد.
گاهی اجازه بدهید کنترل تلویزیون را او در دست بگیرد، در این صورت احساسش به شما بهتر می شود.
منبع :برگزیده از مجله فضیلت خانواده و کتاب های تسخیر قلب 1
هدیه مناسب برای آقایان
خریدن هدیه برای آقایان از کارهای مشکلی است که اگر آن را درست انجام دهیم میتوانیم بگوییم کاری کردیم کارستان! خوشبختانه آقایان مانند خانمها مدام هدیه نمیخواهند، اما با نزدیک شدن عید و رسیدن جنون خرید، دیگر نمیشود کاری کرد، حالا موقع مناسبی برای پرسیدن این سوال است: "برایش چه چیزی بخرم که واقعا دوست داشته باشد و خوشحال شود؟"
این مرد چه شوهرتان باشد که غیر از یک خودرو یکصد میلیون تومانی همه چیز دارد، چه برادرتان که هر روز به یک چیز تازه علاقمند میشود و چه پدرتان که میگوید برایش هدیه نخرید، به هر حال مرد زندگی شماست و میدانید که تهیه هدیه مناسب برای او چقدر مشکل و در عین حال ضروری است.
با وجود اینکه یک هدیه بی نقص که بتواند هر مردی را خوشحال کند، وجود ندارد اما فوت و فنهای روانشناسانه ای که برای انتخاب هدیه برای آقایان وجود دارند به شما در رسیدن به هدف کمک خواهند کرد.
1. به کاربرد هدیه فکر کنید نه جنبه احساسی آن
به گفته پروفسور مارگرت روکر (Margaret Rucker) دارای دکترای تخصصی روانشناسی مصرف کننده : "مردان در مقایسه با زنان، هدیه دادن را بیشتر نوعی تبادل مقتصدانه کالا میدانند."
به این ترتیب در حالی که زنان با اتاقی پر از گل به شدت تحت تاثیر قرار میگیرند، مردان به احتمال زیاد ترجیح میدهند که هدیه شان چیزی باشد که بتوانند نگه داشته و از آن استفاده کنند. لوازم مربوط به ورزش مورد علاقه اش - مثلا یک راکت خوب تنیس - یا یک جفت دمپایی راحت، او را بسیار بیشتر از یک مجسمه یا هر نوع خرت و پرت تزئینی دیگر خوشحال خواهد کرد.
2. به آنچه میخواهد توجه کنید
زنان معمولا ترجیح میدهند برای اینکه هدیه مورد علاقه خود را مشخص کنند، از اشاره و کنایه استفاده کنند. مردان کمتر به این روش علاقه دارند و اگر از آنها بپرسید چه میخواهند، به سادگی پاسخی مستقیم و واضح خواهید شنید. به جای غافلگیر کردنشان، همان چیزی را تهیه کنید که خواسته اند.
کلید موفقیت توجه به آنچه "او" میخواهد است نه آنچه "شما" میخواهید یا تصور میکنید انتخاب بهتری است.
3. بر علایق او متمرکز شوید
هنگامی که به دنبال هدیه ای کاربردی برای او هستید، توجه کنید که این هدیه به علایق او مربوط باشد. اگر قصد خرید کتاب دارید، کتاب را در زمینه مورد علاقه او انتخاب کنید حتی اگر درباره تاریخ جنگ جهانی اول باشد. مردانی که به باغبانی علاقه دارند از دریافت یک گیاه زیبا یا ابزار باغبانی نو خوشحال خواهند شد. بیشتر آقایان به تماشای فیلم هم بسیار علاقه دارند، بسته به بودجه خود میتوانید از یک دستگاه پخش DVD گرفته تا مجموعه نفیس فیلمهای مورد علاقه اش یا حتی یکی دو DVD از فیلمهای روز برایش تهیه کنید.
4. از هدایای عمومی و وبسته به جنسیت بپرهیزید
این قانون در مورد خانمها هم صدق میکند، بیشتر افراد به خصوص مردان، برای چنین هدایایی چندان ارزش قائل نمیشوند.
این هدایا مانند جوراب و لباس زیر، که خودش بهتر میتواند انتخاب کند و معمولا شما هرسال برایش میخرید، به نظر "ارزان و فکر نشده" هستند، حتی اگر از بهترین نوع و با صرف بیشترین زمان تهیه شده باشند. هدایای عمومی که میتواند برای همه مناسب باشد و معمولا هر کسی یکی دو تا از آنها در کمدش دارد - مانند تی شرت، قاب عکس و شال گردن - هم به هیچ وجه برای مرد زندگیتان مناسب نیست و خوشحالش نخواهد کرد.
5. به جنبه مفرح هدیه هم توجه داشته باشید
با وجود اینکه بسیاری از آقایان از دریافت هدیه ای عملی و مفید - مانند یک لباس کار نو، لوازم باغبانی و.. - بسیار خوشحال خواهند شد، اما در کل دوست دارند هدیه شان سرگرم کننده و جالب هم باشد.
برای این منظور به دنبال چیزی باشید که قابل استفاده باشد، اما استفاده از آن با تفریح همراه بوده و در ارتباط مستقیم با کارش نباشد. برای مثال خریدن یک جعبه ابزار برای مرد مانند این است که برای زنی جارو برقی هدیه بگیریم. مگر اینکه مردی واقعا عاشق کارهای فنی بوده و این کار سرگرمی او محسوب شود.
6. هدیه ای که میخرید "فکر شده" باشد
مردان هم، دوست دارند احساس کنند خاص هستند. یک هدیه "فکر شده" آنها را سرشار از حس دوست داشته شدن خواهد کرد. تهیه چنین هدیه ای بسیار ساده است، مافی است چیزی که او میخواهد و برایش جالب است را برایش پیدا کنید.
فروشگاههای اینترنتی جای خوبی برای یافتن هدیه است، شاید علاقه یا امکان خرید اینترنتی نداشته باشید، اما با توجه به شلوغی خیابانها و تعدد فروشگاهها، بد نیست همینطور که روی صندلی نشسته اید، کمی ایده بگیرید و بعد عازم خرید شوید.
در نهایت، اگر از دسته افراد هنرمندی هستید که میدانید مرد زندگیتان عاشق نوع خاصی شیرینی دست پخت شما است، از پلوورهای بافتنی شما بسیار استقبال کرده یا سالهاست منتظر مانده تا تصویر چهره اش را طراحی کنید، دست به کار شده و هدیه ای واقعا استثنایی برایش آماده کنید.