اختلالات روانی و روان شناسی ازدواج

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

اختلالات روانی و روان شناسی ازدواج

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

اختلالات رفتاری کودکان

اختلالات رفتاری کودکان
تعریف : رفتارهای گوناگون افراطی ، مزمن و انحرافی که گستره آن شامل رفتارهای تهاجمی یا برانگیختگی ناگهانی تا اعمال افسرده گونه و گوشه گیرانه می باشد و بروز آنها به دور از انتظار مشاهده کننده است بطوریکه وی آرزوی توقف اینگونه رفتارها را دارد .
اهمیت و ضرورت شناخت اختلالات رفتاری :
خارج شدن از مسیر طبیعی رشد و نرسیدن به کمال رشد .
توقف ترقی و پیشرفت فرد .
افزایش شیوع اختلالات رفتاری .
آسیب رساندن به خود یا دیگران .
هدر رفتن سرمایه های ملی ( آموزش ، تحصیل و بهداشت ... )
هدر رفتن سرمایه های انسانی .
اصلاح جامعه .
عوامل مؤثر در ایجاد اختلالات رفتاری :
1- عوامل وراثتی
2- عوامل محیطی
1،2 محیط قبل از تولد ( دوران رحمی )
2،2 محیط بعد از تولد : عوامل خانوادگی ( سیستم تربیتی ، نظام درون خانواده ) عوامل اجتماعی ( مدرسه ،دوستان و همسالان ، جامعه )
3- عوامل فردی ( خود شخص )
علل شیوع اختلالات رفتاری
صنعتی شدن و تکنولوژی – ناکارآمدی تربیت سنتی .
مسائل اقتصادی ( رفاه و فقر ) .
مسائل سیاسی ( بحرانها مثل جنگ ... ) .
غافل شدن خانواده ها از مسائل تربیتی
درگیر همه چیز هستیم جز تربیت .   
رشد بسیار سریع امکانات رسانه ای .
عوامل اجتماعی – یادگیری اجتماعی .
آشنایی با ناهنجارهای رفتاری کودکان :
تعریف : رفتاری که متفاوت ازرفتار بیشتر افراد جامعه  باشد ، که نوعی رفتار غیر انطباقی و ناسازگارانه نیز باشد .
شش ویژگی افراد بهنجار :
1- فرد بهنجار به شیوه ای واقع بینانه عمل می کند و کوشش های او درجهت : سازگاری یا حل مسأله است.
2- فرد بهنجار انعطاف پذیر است .
3- فرد بهنجار انسانی مؤثر است او با امکانات و شرایطی محیطی قادر به پاسخگویی به نیازها و ارضای انگیزه های خویش است .
4- فرد بهنجار اجتماعی است و رفتاری اجتماعی پسند دارد .
5- فرد بهنجار از زندگی لذت می برد و از خشنودی درونی برخوردار است .
6- فرد بهنجار از پختگی لازم برخوردار است .
علائم و نشانه های ناهنجاری رفتاری ( بطور نمونه )
رفتار عجیب و غریب ، تند خویی و عصبانیت ، شب ادراری ، احساس گناه ، اضطراب و ترس ، پرخاشگری و خشم ، اندوه و غم ، دزدی ، دروغگویی ، کمروئی و خجالتی ، گوشه گیری ، پرتحرک و پرجنب و جوش ، رفتارهای نامناسب جنسی ، مسائل هویتی ، تخریب اموال ، لکنت ، ناخن جویدن ، انگشت مکیدن ، تیک ، حسادت ، فرار از مدرسه ، ...
طبقه بندی اختلالات رفتاری
رفتارها را بر مبنای زیر می توان طبقه بندی کرد :
بر اساس نشانه شناسی .
بر اساس روانشناسی بالینی و روانپزشکی .
گروه بندی از دیدگاه متخصصان آموزش و پرورش .
گروه بندی بر اساس سبب شناسی ( با علت جسمانی – روانی ).
گروه بندی بر اساس سن .
برخی از اختلالات شایع :
تذکر : اختلالات رفتاری در روانشناسی و روانپزشکی به مراتب بیشتر از این تعداد است . دراینجا صرفاً به برخی از اختلالات شایع اشاره می شود .
زود رنجی و حساسیت فوق العاده :
حساسیت مبرم کودک نسبت به تأیید و تکذیب اجتماعی .
حساسیت بیش از حد نسبت به موقعیت خود در نزد دیگران .
تأثیروتفسیر افراطی و خیلی ناراحت کننده از موقعیت یا رفتار دیگران .
حساسیت زیاد به جلب نظر دیگران .
واکنش دیگران نسبت به فرد زودرنج و حساس دلسوزی ، ترحم ، احساس گناه از رفتار خود ، تأمین خواسته آن کودک .
نتیجه – تداوم زود رنجی و سودجویی .
اوج زود رنجی در پسران 12- 11 سالگی .
اوج زود رنجی در دختران تا پایان نوجوانی .
دروغگویی :
شکلهای کوناگون رفتار دروغگویی :
1- دروغ بازی ،که با آن حوادث تخیلی یا بازی را به دیگران می باورانند .
2- دروغ مبهم ، که از ناتوانی کودک در گزارش دقیق جزئیات و یا مغالطه کردن یک مسأله بنا به پیشنهاد و تشویق فرد دیگر ناشی می شود ( یا ناشی از درک اوست ) .
3- دروغ پوچ ، که کودک جهت جلب توجه دیگران بکار می برد .
4- دروغ انتقام جویانه ، که از نفرت ناشی می شود .
5- دروغ محدود ، که در نتیجه ترس از انضباط شدید و یا تنبیه بدنی گفته می شود .
6- دروغ خودخواهانه ، دروغ حساب شده ای جهت گول زدن دیگران تا کودک به آنچه می خواهد برسد .
7- دروغ عرفی و یا وفادارانه ، به منظور حفظ و مراقبت از یک دوست .
8- دروغ عادتی ،که به دلیل نتیجه گیریا یادگیری از الگوهای در دسترس .
بیشترین دلیل دروغگویی :
ترس از تنبیه و توبیخ ، از دست ندادن موقعیت ، خوب جلوه دادن خود ، یادگیری .
تقلب : 
دلایل :
1- تکالیف درسی بیش از حد دشوار هستند .
2- ضوابط و ملاکهای والدین و معلمان و یا حتی خود کودک بیش از حد ، سخت گیرانه و غیر واقع بینانه است .
3- والدین ، معلمان و یا خود کودک برای نمره بیش از کسب علم ارزش قائلند .
4-  کودک در موقعیتهای زیادی احساس بی کفایتی و یا ناامنی می کند .
تکالیف و امتحان باید متناسب با توان کودک باشد به کودکان اهمیت کسب علم را بیاموزیم از رقابت پرهیز کنیم و صرفاً رقابت با خود ( یعنی کودک با عملکرد گذشته خودش مقایسه شود ) مدنظر باشد . به کودکان بیاموزیم مسئولیت رفتار و وظایف خودشان را برعهده بگیرند .
دزدی :
برای دزدی همیشه علت و انگیزه وجود دارد .
علل دزدی :
1- احتیاج به پول داشتن .           
 2- گرسنه بودن .
3- تلافی و انتقام گرفتن .      
4- تنوع طلبی و زیاده خواهی .
شناخت انگیزه دزدی مهم است .
احساس مالکیت شخصی را تقویت کنید .
راههای مناسب کسب محبوبیت را آموزش دهید .
روش محترمانه و آبرومندانه طرح کردن نیاز و یا روشهای تأمین آن را آموزش دهید .
*رشد دادن شخصیت و ارضای « من » کودک .
« احساس عزت ناشی از سلامت نفس در عین حال با فقر زندگی کردن ، بسیار شرافت مند تر از کسب غرور کاذب ناشی از دزدی است »
دزدی بیمارگونه ( جنون دزدی یا وسواس دزدی ) که ناشی از عادت به دزدی و یا کسب لذت ازدزدی می باشد
نوعی دیگر از دزدی که علت آن  خودنمایی و نمایش قدرت است .  طرح سؤال
در یک موقعیت مدرسه بچه ها گزارش می کنند اشیاء آنها گم شده یا دزدیده شد شما به عنوان معلم  چه می کنید ؟
پاسخ :
1- از« شاید نیاورده باشی و یا گم کرده باشی » شروع کنید .
2- طرح مسأله بین بچه ها و ایجاد فرصت برای بازگرداندن آن .
3- بچه ها هر کسی وسایل خودش را نگاه کند ببیند اشتباهاً قاطی وسایل او نشده باشد .
4- بازدید بدنی  به صورت انفرادی و در صورت پیدا کردن فرد سارق او را به دیگران معرفی نکنید  .
5- بعداً پیگیری کنید . در فرصتی مناسب با آن فرد صحبت کنید و علت را جویا شوید در صورت ادامه تکرار رفتار او را به مشاور معرفی کنید .
فرار از مدرسه :
علل :
بیزاری از مدرسه ، تغییر مکرر مدرسه ، ردی یا تکرار کلاس ، مشکلات انضباطی ، خانواده های نابسامان ، ترس از مدرسه ( درس معلم ... ) ، بزهکار بودن کودک ...
نحوه روبرو شدن با این مشکل :
شناسایی علت ، ارزیابی آن ، اصلاح شرایط ضروری است .
متبوع ، خوشایند و زیبا کردن محیط آموزشی برای کودکان « درس معلم ار بود زمزمه محبتی ... » .
آگاه هاندن اهمیت و ضرورت تحصیل و فایده آن بطور ملموس و مأنوس به سن کودک .
با یک نگاه کلی فرار از مدرسه یا ناشی از اشکال در برنامه های مدرسه است یا ناشی از ناسازگاری کودک است .
گاهی فرار از مدرسه ناشی از ترس مرضی یا اضطراب است که آن را باید در چارچوب اختلالات اضطرابی بررسی کرد .
کمروئی و انزوا طلبی :
می توان بین این دو یک تمایز اولیه قائل شد . فرد کمرو ممکن است در برقراری ارتباط مشکل داشته باشد . گرچه در انزواطلبی نیز چنین است ولی در کمروئی تمایل درونی برای برقراری ارتباط وجود دارد ولی در انزوا طلبی احتمالاً این تمایل درونی وجود نداشته باشد .
از نقطه نظر متخصصان بهداشت روان کمرویی و انزوا طلبی یکی از جدی ترین مشکلات کودکان است . هرچند ممکن است از نظر معلمان و والدین خیلی به عنوان مشکل دیده نشود .
این کودکان دائم به دنیای درونی خویش پناه می برند .
این کودکان احتمالاً خطرناک ترین و مساعدترین وضع را برای ابتلاء به بیماری شدید روانی بخصوص اسکیزوفرنی دارند ، نه همه بلکه تعدادی از آنها .
تلاش معلمان برای تغییر رویه رفتاری آنها خیلی مؤثر است .
بهترین حالت برای کمک به این کودکان فعالیت گروهی است .
شناسایی این گونه کودکان و شناسایی توانایی استعدادهایشان مهم است .
افزایش اعتماد به نفس و خودباوری و عزت نفس کلید طلائی حل مشکل آنها است .
روشهای مقابله با کمروئی و کسب اعتماد به نفس :
1- با پذیرش رفتار نامطلوب کودک می توان به اواعتماد به خود را تقویت کرد . این کودکان در بروز احساسات و رفتار به خوبی عمل نمی کنند گاهی پرخاشگر، گاهی با شدت و گاهی با اغراق عمل می کنند . گاهی سطح آن خیلی پایین است . این واپس روی رفتار یا ناشی از کم تجربگی است یا ناشی از ترس است که به رفتار سطح پایین تر پناه می آورد  در نتیجه پذیرش رفتار نامطلوب کودکان باعث جرآت مندشدن و اعتماد به نفس در آنها می شود .
2- در کودکان اعتماد به نفس بوجود آوریم تا کودک احساس امنیت ، احساس شایستگی کند و توان ابراز احساسات را داشته باشد اگر بتواند احساسات اش را بروز دهد بیشتر به خود اعتماد می کند .
روانشناسان بر این عقیده اند کودکی که در سالهای نخستین زندگی خویش پرخاشگری می کند در مقایسه با کودکی که زود تسلیم می شود شانس بیشتری دارد برای سازگاری دوره نوجوانی ، زیرا کودک پرخاشگر حداقل در مورد احساسات خویش شیوه ای را آموخته و به آن عمل می کند .
3- تجارب موفقیت آمیز در کودک ایجاد امنیت می کند و باعث اعتماد به نفس می شود از کودکان بخواهیم که موقعیت های خودشان را بازگو کنند یا در حضور دیگران به کار ببرند .
4- آموزش صحیح کودک به رشد احساس شایستگی کمک می کند . عملکرد درست  معلم ها در افزایش و گسترش احساس شایستگی اثر دارد مثلاً بجای آن که روی کارهایی را که کودک نمی تواند انجام دهد تکیه کنیم به کارهایی را که کودک بهتر و راحت تر انجام می دهد توجه داشته باشیم . رفتار مطلوب او را برجسته سازیم افکار و احساسات خوب خودمان را به او بگوئیم نه احساسات مخرب ، تا در او احساس گناه و شرمساری پیدا نشود .
ضمناً در نظر داشته باشیم نارسایی و نقص عضو نیز باعث گوشه گیری و انزوا طلبی می شود .* با روشهای مختلف اعتماد به نفس او را افزایش دهیم .
انواع انزوا طلبی :
لالی انتخابی  ( elective mutism ) .
اختلال اجتماعی یا دوری گزین ( شخصیت ) .
اوتیسم ( autism )   کناره گیری اجتماعی شدید .
به سه دلیل یک نیاز در کودک تثبیت می شود که باعث تقاضاینامناسب و بیش از حد در کودک می گردد :
1- ارضای افراطی یک نیاز از طرف دیگران.
2- محروم کردن کودک در تأمین یک نیاز.
3- ارضای نیاز همراه با اضطراب.
حسادت
حسادت احساسی است که بیش از همه خود شخص را آزار می دهد .
پروفسور رولف هوبلمی گوید که حسادت وقتی بهوجود می آید که شخص احساس کند آنچه دارد ، کمتر از آن چیزی است که باید داشته باشد . هیچ چیزی وجود ندارد که باعث حسادت نشود ، مادی یا غیر مادی ! من می توانم به سرنوشتیک نفر یا به کسی که برنده یک جایزه شده حسودی کنم ، ولی به طور کل وقتی انسان حسودی می کند که آنچه که دیگری دارد برایش ارزش داشته باشد . مثلاً من که حوصله جمع آوری تمبر را ندارم به کسی که این کار را می کند حسودی نخواهم کرد .
حسادت در هر جامعه معنی خاصی دارد . در هر جامعه ای ، داشتن چیز بخصوصی که در آن جامعه ارزش جلوه می کند ، باعث حسادت می شود . در جامعه امروز حتی آگهی های تلویزیون سعی می کنند با توجه به این ضعف بشری مردم را به سوی استفاده از یک کالایبخصوص یا انجام عملی تشویق کنند . جامعه سرمایه دار از حسادت مردم جهت منفعت بیشتر استفاده می کند ، زیرا حسادت یک انگیزه است و باعث جاه طلبی و افزایش انرژی می شود .
حسادت در واقع به خاطر خانه بزرگتر ، اتومبیل سریع تر و زیبایی بیشتر نیست ، بلکه انسان به خاطر این که شخص به علت داشتن چیزی مورد احترام واقع می شود ، حسادت می ورزد .
حسود هیچ وقت فکر نمی کند آن فردی که بیشتر دارد حتماً خیلی سخت تر کار کرده ، او گمان می کند که هر موقعیت بهتری ، چه از نظر روانی یا مالی قیمتی دارد که شخص حسود هرگز حاضر به پرداخت آن نیست . اکثر افراد حسود فکر می کنند که حق آنان ضایع شده و آنها کمتر از دیگری به حقشان رسیده اند . حسودانی که می پذیرند دیگری حقش بوده که بیشتر بهره ببرد ، رنج بیشتری می کشند . این حسودان سعی می کنند با یک رفتار خشونت آمیز به فرد مورد حسادتشان حمله کنند . یعنی آنها با تمام قوا عملی انجام می دهند که طرف مقابل از امکانات بهتری که دارد لذت نبرده و به این وسیله هر آنچه باعث یادآوری عدم موفقیت او می شود نابود می کنند . این افراد،محبوب دیگران نیستند و معمولاً چهره واقعی خود را نشان نمی دهند و همیشه تظاهر می کنند که دیگری را تحسین می کنند ، ولی در واقع بسیار رنج می کشند .
حسادت یک احساس مطلق نیست ، بلکه مخلوطی است از خشونتو شکست.خشونتی که حسود احساس می کند مانع از رنج بیشتر او از شکست می شود .
اگر شخص حسود جلوی خشونتش را بگیرد بیشتر از شکست رنج می کشد . چنین شخصی متوجه می شود که اگر او تمام قدرتش را هم بهکار ببرد به حق دیگری نخواهد رسید . به همین دلیل فرد دچار افسردگی شدید و فلج کننده ای می شود . زیرا از خودش سؤال نمی کند که به چه وسیله ای فرد مورد نظر به خوشبختی رسیده است .
در کتاب مقدس مسیحیت ، حسادت تحت عنوان" گناه مرگ آور" آمده ولی در واقع  واکنش طبیعی انسان جهت جلوگیری و ممانعت از افسردگی است .
حسادت هیچ دلیل بیولوژی ندارد بلکه به مرور زمان و در اثر تجربیاتی که شخص حسود در زندگی بهدست می آورد ، شکل می گیرد . معمولاً شخصیت حسود در اثر شناخت فردی غلط گسترش می یابد . این افراد در محیطی بزرگ شده اند که انجام خواسته های دیگران مهم تر از خواسته و علاقه فردی خودشان بوده و آنها هیچ وقت موقعیتی نداشتند که بهدنبال علائق و استعدادهای فردی خودشان بروند و بفهمند از چه کار و فعالیتی بیشتر لذت می برند .
این انسان ها احساس می کنند فقط وقتی خواسته های دیگران را کامل انجام دهند مورد قبول مردم می باشند . این افراد معمولاً بیشتر اوقات دروغ می گویند و مرتباً به دنبال این هستند کاری کنند که بدان وسیلهرضایت دیگران را کسب کنند .
چگونگی خلاصی از حسادت
خوشبختی و رضایت همیشگیدر هر جامعه ای در مقایسه با وضعیت موجود افراد آن جامعه صورت می گیرد .زیرا بشر با همین مقایسه اجتماعی زندگی می کند و اسیر انتظارات اجتماعی خود می باشد .
هر انسانی باید سعی کند استعداد و امکانات فردی خودش را بیابد؛ زیرا شخص حسود کسی است که خیلی کم در مورد خودش می داند و در حقیقت هیچ اطلاعی از توانائی های خودش ندارد و به همین دلیل زندگی اش را بر اساس یک شخصیت غلط برنامه ریزی کرده و خود را با گروهی مقایسه می کند که به طبقه اجتماعی دیگری تعلق دارند و با ارزش های اخلاقی و اجتماعی متفاوتی زندگی می کنند که شخص حسود هرگز نمی تواند خودش را به آنها برساند . به همین دلیل و به احتمال زیاد ، شخص تبدیل به یک حسود عصبانی یا افسرده می شود .
نکته مهم این است که شخص ، حسادت را پذیرفته ، به خودش دروغ نگوید و سعی کند نقطه ای بین ایده آل و واقعیت بیابد و در زندگی خود توازن بوجود آورد . در حقیقت باید پذیرفت که هیچ انسانی قدرت این را ندارد که عدالت واقعی را در جامعه بهوجود آورد و کلاً حسادت در اثر تجربه بی عدالتی در جامعه ایجاد می شود.  معمولاً برای حسودان این سئوال پیش می آید که بر چه اساسی گروهی بیشتر از دیگران دارند و بر اساس چه قانون اجتماعی این تقسیم انجام شده ، اگر جامعه ای حسادت را بهعنوان یک واکنش طبیعی انسانی در مقابل بی عدالتی های اجتماعی ببیند می تواند جوابی هم برای سؤال بالا بیابد . اما متأسفانه حسادت در جامعه واکنشی ناپسند و ناخوشایند محسوب می شود و کمتر کسی راحت در مورد آن حرف می زند .
حسادت همیشه وجود دارد حتی اگر سرمایه های موجود در جامعه را بهطور مساوی بین مردم تقسیم کنند . زیرا اگر شخصی همان سرمایه مشابه را به کمک هوش و درایت خویش بیشتر کند و خوشبخت تر و راحت تر باشد مورد حسادت دیگران قرار می گیرد .
پرفسور رولف هوبل معتقد است فقط اگر خوشبختی و آزادی را در دنیا به طور مساوی تقسیم کنند دیگر حسادتی وجود نخواهد داشت ، زیرا هر جا که تفاوتی وجود دارد در حقیقت ریشه حسادت کاشته شده است .
هوبل می گوید از آنجا که بشر همیشه سعی دارد خودش را بهتر از دیگران نشان دهد و تمام سعی و کوشش او در پی ثابت کردن این است که او غیر از دیگری است و خود را در همین تفاوت می شناسد ، به هیچ وجه مایل نیست که دیگری بیشتر از او داشته باشد; زیرا این باعث خجالت و شرمندگی او می شود . به همین دلیل حسادت یک همراه دائمی انسان بوده و بدین وسیله انسان می تواند بین فردیت و جمعیت بالانس بهوجود آورد .
چگونه می توان خود را از حسودان محافظت کرد ؟
حسادت در مرحله نابود کننده آن بسیار خطرناک است و آن را نباید ساده گرفت ، در هر جامعه و در هر گروه اجتماعی بهتر است انسان سعی کند افراد حسود را آرام کند و با آنها به طریقی کنار بیاید . یا حداقل سعی کند با آنها مواجه نشود . ولی متأسفانه این روش در بسیاری از موارد مانند فامیل و همکار امکان پذیر نیست . بنابراین شخص مورد حسادت باید سعی کند از آنچه که دارد مقداری به دیگری ببخشد و تا حدودی باعث آرامش نسبی و کاهش خشونت او گردد و یا با گفتن مشکلات خود ، آتش درون قلب حسود را کمتر کند و یا برعکس،خود آدم حسود برای آرامش درونی بگوید : فلانی ویلا دارد و ماشین بنز ولی چه فایده ! بچه های او معتاد هستند . همین افکار و واکنش ها در روابط افراد ایجاد توازن می کند .
در واقع بهترین موقعیت را کسانی دارند که با زحمت و مشقت زیاد به مال و ثروت می رسند ، این گروه هیچ مشکلی با افراد حسود ندارند . و در نهایت باید گفت کسانی که با کمبودهای خود کنار بیایند ، می توانند به آرامش و آسایش برسند