اختلالات روانی و روان شناسی ازدواج

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

اختلالات روانی و روان شناسی ازدواج

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

راه کارهایی برای ازدواج مجدد

راه کارهایی برای ازدواج مجدد

ازدواج به خودی خود عملی دلهره آور است، اما وقتی قرار باشد با کسی که همسر اول خود درا از دست داده ازدواج کنید، خود مشکلات و مسایلی را به همراه دارد که در هیچ کجای تاریخ نوشته نشده است. اگر قصد ازدواج مجدد دارید مقاله ی زیر به شما راه کارهایی را نشان می د هد.

گذشته را پنهان نکنید
 نادیده انگاشتن غم و سوگ همسرتان جلو هیچ چیز را نمی گیرد. فقط باعث می شود او تا آخر عمر در سوگ باقی بماند! پس بهتر است به همسرتان فرصت کافی برای حرف زد ن در مورد مرحله سوگ و اندوه خود ار بد هید. خود شما هم باید بتوانید آزادانه و صادقانه در مورد مشکلات مربوط به این سوگ و گذشته با او حرف بزنید.

نفر سوم را بپذیرید
 تقسیم کرد ن قلب همسرتان با شخصی دیگر اصلاً کار ساده یی نیست، اما با ازدواج کرد ن با کسی که همسر سابقش فوت کرده، باید یاد بگیرید با آن زند گی کنید. وجود هم زمان سوگ و اندوه با عشق ممکن است؛ حتی اگر بفهمید عشق همسرتان برای زن یا مردی از دست داده خیلی بیشتر از عشق او به شماست.

در مورد یاد گاری ها حساسیت نشان ند هید
 اگر بخواهید با بی اطمینانی های خود در مورد این که همسرتان شما را بیشتر دوست دارد یا همسر سابقش را بجنگید، آن وقت عکس ها و دارایی های شخصی ازدواج قبلی همسرتان در خانه به مشکل بزرگی برای تان تبدیل خواهد شد. رمز کار برای غلبه بر این مشکل گفت و گو و مصالحه است. خودتان باید با همفکری هم تصمیم بگیرید که نگه داشتن کدام یک از دارایی ها برای هر دوی شما راحت است و بعد بقیه را به خیریه بد هید. وقتی می خواهید در مورد این مسأله تصمیم بگیرید حواس تان به احساسات طرف مقابل تان هم باشد.

با خانواده داغدار حس همدردی کنید
 ممکن است خانواده ی همسر قبلی شریک زند گی شما، بترسند که خاطره دختر یا پسرتان به خاطر این ازدواج مجدد از بین برود و ناخود آگاه شما را برای آن مقصر بدانند. اگر شما به فقدان و داغی که تجربه کرده اند توجه داشته باشید، کنار آمد ن با هر گونه رفتار منفی آن ها برای تان ساده تر خواهد شد. به آن ها اجازه بد هید خاطرات شان را داشته باشند و در طول زمانی که یاد می گیرد شما را هم دوست داشته باشند و به جایگاه شما احترام بگذراند، صبور باشید.

درگیر گذشته نباشید
 آیا زن قبلی شوهرتان از شما زیباتر بوده؟ آیا شوهر قبلی همسرتان مرد بهتری بوده؟ مقایسه کرد ن امری طبیعی است، اما ممکن است جلو رشد رابطه ی شما با همسرتان را بگیرید. همسر شما به این خاطر با شما ازدواج نکرده که فتوکپی همسر قبلی اش بوده اید. او بیشتر از هر کس دیگری از خصوصیات و ویژگی های خاص شما که باعث شد عاشق تان باشد آگاه است و مهم نیست که چقدر با همسر قبلی او تفاوت داشته باشید. باید بپذیرید که شما و همسر قبلی شوهرتان دو آد م کاملاً متفاوت هستید که هر کدام خصوصیات و ویژگی های منحصر به فرد و عالی و ارزشمندی دارید که همسرتان دوست داشته است.

برای تسهیل سوگ همسرتان از خود گذشته باشید
 دوست داشتن تنها، باعث نمی شود شوهرتان همسر قبلی خود را فراموش کند، بلکه گذر زمان همه چیز را درست خواهد کرد و در طول این دوران خیلی ناراحتی ها جای خود را به شادی می د هند، اما تصور نکنید که سالگرد ترحیم همسر سابق همسرتان یا سالگرد ازدواج آن ها، تولد او یا تعطیلات دیگر خالی از سوگ و اندوه خواهد بود. شاید او دوست نداشته باشد اندوه و ناراحتی های خود را در این مناسبات خاص با شما در میان بگذارد، چون ممکن است بترسد حرف زد ن از آن احساسات شما را خدشه دار کند. در این زمان ها او فقط در درک شما نیاز دارد. با محبت به او خاطر نشان کنید که از اهمیت آن روزها آگاهید و هر موقع که خواست برای شنید ن دردل هایش حاضرید. با این که کمی دردناک است، اما همراه شد ن با همسرتان به این طریق برای هر دوی شما پاک کننده ی روح خواهد بود، چون می توانید زمانی را که کاملاً صاد قانه با هم بزنید.

باقاطعیت مرزگذاری کنید
 ازوداج با کسی که همسر خود را از دست داده، فقط به تحمل سوگ و اندوه و ناراحتی او ختم نمی شود. احساسات شما هم مهم هستند و باید برای آن ها ارزش قایل شد، هر چند که دنیای بیرون آن ها را پیش پا افتاده و غیر واقعی تلقی کند. خیلی از افراد وقتی همسرشان زن یا شوهر قبلی را «همسر اولم» یا «همسرم» یاد می کنند ناراحت می شوند. اگر هم چنین هستید باید این موضوع را قاطعانه با همسرتان در میان بگذارید و از او بخواهید به همان اندازه که شما نسبت به سوگ و نارحتی او حساس هستید او نیز نسبت به این قبیل حساسیت های شما آگاه باشد.

در مورد مراحل سوگ تحقیق کنید
 زمانی که ازدواج می کنید بخش اعظمی از مراحل سوگ همسرتان پایان می یابد، اما مثل همه ی افراد داغدیده همیشه بارقه یی از سوگ برای او باقی می ماند که باید به طور منظم با آن برخورد شود. اگر واقعاً می خواهید با شوهرتان یکی شوید این مسؤولیت شماست تا آن جا که می توانید در مورد سوگ و تأثیرات آن یاد بگیرید.

برای کمک گرفتن از دیگران تردید نکنید
 خیلی وقت ها شاید ندانید از چه کسی میتوانید کمک بگیرید یا با کی درد دل کنید، چون حرف زد ن در این مورد موضوع متداولی نیست به همین دلیل شاید دوستان زیادی در این رابطه با شما همدردی نکنند. خیلی ها تصور می کنند که این احساس را فقط آن ها دارند به همین دلیل برای شما لازم است که با یک مشاور روانشناس در این مورد مشورت کنید. گاهی اوقات همین که یک نفر احساسات شما را طبیعی قلمداد کند اولین قد م به سمت بهبودی را بر می دارد.

در زمان حال زند گی کنید
 هر روزی که زند گی می کنید و هر نفسی که می کشید هدیه یی از جانب خداوند است پس از باید از ارزش گذاشتن بر تک تک آن ها قدردانی خود را نشان د هید. با همسرتان خاطرات جدیدی بسازید که برای هر دوی شما خاص و با ازدواج قبلی او متفاوت باشد.برای سفر به مناطق جالب و دیدنی که هیچ کدام تان نرفته اید برنامه بگذارید. سنت های خانواد گی خودتان را با مال شوهرتان ادغام کنید، د کوراسیون خانه تان را عوض کنید یا اصلاً یک خانه ی نو بخرید. زند گی یک معلم است، پس شاگرد خوبی باشید. یادتان باشد شما نمی توانید گذشته را تغییر د هید، اما می توانید خاطرات آن را آسان تر کرده و با آن رشد کنید.
منبع: 7 روز زند گی شماره 114

برخی از معیار های ازدواج که کم تر به آن ها توجه می شوند

برخی از معیار های ازدواج که کم تر به آن ها توجه می شوند

آیا تا به حال از خود یا فرزندانتان سوال کرده اید که معیار های واقعی ازدواج برای برخورداری از یک زندگی واقعی چیست ؟ یا زندگی ایده آل و لذت بخش چگونه شکل می گیرد ؟
اغلب پدر و مادر های ایرانی علاقه بسیار وافری به فرزندان خود و آینده آن ها دارند و به همین جهت تمامی تلاش خود را از همان دوران کودکی برای رشد و تربیت فرزندان به کار می گیرند . آن ها فرزندان خود را تحت شرایط مطلوب اقتصادی و اجتماعی رشد می دهند و از مدارس پیشرفته و توانمند برای تحصیلات بدون نقص آنها بهره می برند . بهترین کلاس های آموزش هنر ، تکنولوژی ، زبان و ورزش را برای آمادگی همه جانبه عزیزانشان محیا می کنند و همه این ها مستلزم زحمات و مشکلات متعددی است که والدین برای تربیت بی نظیر فرزندانشان با آغوش باز متحمل می شوند .
اما برخی از این پدر و مادر ها علیرغم این که حساسیت فوق العاده ای به تربیت صحیح فرزندان خود دارند ، باز هم مهم ترین قسمت زندگی آن ها را نادیده می گیرند یا دست کم آن طور که باید مورد توجه قرار نمی دهند . آن ها فراموش می کنند که ازدواج و شروع زندگی مشترک فرزندانشان بیش از هر موضوع دیگری اهمیت دارد و نیازمند آموزش و انتقال تجربه است .
ازدواج و شروع یک زندگی مشترک از مواردی هست که به علت استمرار و پیوستگی ممتد در زندگی افراد موجب می شود تا زن و شوهر به صورت مشترک هر موضوعی را با هم تجربه کنند . انواع مشکلات ، موفقیت ها ،شادی ، غم و قصه ها ، حوادث و اتفاقات خوشایند یا تاسف بار و اختلافات و تفاهم ها . این تغییر وضعیت در طول یک زندگی مشترک مستلزم قابلیت ها و تفکرات مشترکی بین زن و مرد است تا از برخورد موج شدید این نا همواریها با پایه های زندگی ، اساس آن دچار لرزش و شکاف نگردد .

اهمیت دوران پیش از ازدواج ( نامزدی )
 زندگی زناشویی متشکل از تجاربی است که با آزمون و خطا صورت می گیرد اما این آزمون و خطا تاریخ و مهلت مشخصی دارند که اگر از زمان آن ها بگذرد تبدیل به نفاق و درگیری و درنهایت جدایی خواهد شد .
زمان به موقع این آزمون و خطاها قبل از شروع زندگی مشترک و در دوره آشنایی یا نامزدی است که هر دو طرف با در نظر گرفتن عقاید و آداب مرسوم خانوادگی ارتباط کنترل شده ای را با یکدیگر آغاز می کنند .
در اصل این رابطه تنها برای شناخت خصوصیات و رفتار های دو طرف نسبت به یکدیگر است و هرگز نباید این باور را به وجود بیاورد که این دوره مرحله مقدماتی ازدواج است و خواسته و ناخواسته باید ادامه راه به همین منوال صورت پذیرد . باید پذیرفت که این دوره فقط برای آشنایی ، شناخت و محک یکدیگر است نه بیشتر . به زبانی ساده تر ، یعنی هر جا که دو طرف احساس کردند که واقعا شکاف و اختلافات اساسی بین آن ها وجود دارد بهتر است که از ادامه راه خودداری کنند و بر عقاید و باور های غلط خود و خانواده که مبنی بر بی آبرویی یا نگون بختی دختر و ضربه روحی هر دو طرف است یا مایه ننگ و حقارت خانواده است دست بردارند . زیرا این بهانه ها تنها یک باور غلط است که وجود منطقی و خارجی ندارد و از اساس اشتباه است . ضمن اینکه تحمل چند وقت ناراحتی و روحی و شکست عشقی خیلی راحت تر ، معقولانه تر و واقع بینانه تر از یک عمر زندگی اشتباه و نابه جا با انواع مشکلات کوچک و بزرگ است .

اشتباه بزرگ
 پدر و مادری که یک عمر زندگی خود را وقف تربیت صحیح و آموزش موفق فرزند خود کرده اند نباید به خاطر باورهای غلط و عقاید اشتباه خود هرچه رشته اند را پنبه کنند . بله دوران نامزدی هزینه دارد ، جشن و میهمانی دارد ، دلبستگی دارد و خیلی موضوعات دیگر . اما این ها به هیچ عنوان دلیل خوبی برای ادامه راهی نیست که عاقبت خوشی ندارد . درست است باید به فرزندان آموخت که سنگ صبور مشکلات باشند و با هر اتفاقی که به نظرشان ناخوشایند نمی آید ، شانه خالی نکنند اما اختلافات عمیق ، عقاید متضاد ، عدم علاقه قلبی به یکدیگر و مواردی از این قبیل مشکلات کوچکی نیستند که با گذشت زمان مرتفع شوند یا در زندگی های امروز نادیده گرفته شوند . باید این واقعیت را پذیرفت که فرزندان ما در شرایط و روزگازی غیر از ما زندگی می کنند و بین دوران عشقی ما و دوران عشقی آن ها دست کم چندین دهه فاصله است .

معیار های ناگفته ازدواج
 در ابتدا باید به فرزندان آموخت که معیارهای مهم و اساسی زندگی مشترک خود را دریابند . البته به این علت که فرزندان قبلا تجربه این چنینی نداشته و اطلاعات و آگاهی کافی در این زمینه ندارد ، نمی توانند وجوه مختلف یک زندگی ایده آل را بشناسند و اهمیت یک به یک آن ها را درک کند . به همین خاطر لازم است تا والدین هر کدام در جای خود نکات مهم و اساسی یک زندگی مشترک را صادقانه ،‌ صریح و بدون کاستی برای آن ها متذکر شوند و مزایا و معایب هرکدام را به روشنی یادآور گردند تا فرزندشان با آگاهی نسبی بتواند معیار های خود را تقویت و هدایت نماید .
برخی از نکاتی که در زندگی زناشویی زمینه ساز یک زندگی ایده آل و لذت بخش است و بایدمورد توجه قرار بگیرد و بهتر است که جوانان به آن نظری داشته باشند ، از این قرار است .
- عدم اختلاف در عقاید مذهبی ، فرهنگی و اجتماعی
- تراز تحصیلی و شغلی ( بستگی به سلایق زن و شوهر دارد ولی باید مورد توجه قرار بگیرد ) البته در این مورد دختران بهتر است از نظر همسرشان در رابطه با فعالیت های اجتماعی و شغلی خود در زندگی مشترک آگاه شوند و در آن زمینه به توافق قطعی برسند .
- تناسب اندام و همچنین اهمیت به چاقی یا لاغری یکدیگر
- تمایل داشتن به علاقه مندی های یکدیگر و پذیرفتن آنها
- شخصیت و فرهنگ خانوادگی و نحوه تفکر و نگرش والدین همسر
- انطباق برنامه های آینده و توافق در اجرای اهداف طرفین و تحمل عواقب آن . مثلا شاید دختری بعد از ازدواج قصد ادامه تحصیل دارد و همسر او در دوران نامزدی با این موضوع موافقت می کند اما با شروع زندگی مشترک ، شروط و محدودیت هایی را برای تحقق این موضوع قایل می شود . مانند این که از تحصیل او در شهر های دیگر یا دانشکده های خاص جلوگیری می کند و یا از پرداخت هزینه آن خودداری می کند .
- توافق در موعد فرزند داری
- توقعات و خواسته های شخصی از یکدیگر
- نوع تمایلات و توقعات جنسی
- محدودیت ها و آزادیهایی که برای یکدیگر قایل می شوند .
- چگونگی کنترل بحران و وضعیت های دشوار توسط طرف مقابل(که نیاز به بررسی و دقت ، بدون اطلاع همسر دارد .)
- میزان عصبانیت و چگونگی کنترل آن و اینکه عصبانیت وی منجر به چه اتفاقاتی خواهد شد .
- عدالت و انصاف در رفتار و اعمال
- اهمیت به حرام و حلال
- رعایت قوانین و حقوق دیگران
- میزان رعایت نکات اجتماعی و فرهنگی
- میزان انعطاف پذیری از خود گذشتگی
- میزان ظرفیت انتقاد پذیری و تغییر پذیری
- میزان توجه و حرف شنوی از پیشنهاد و خواسته های طرف مقابل
- پرستیژ و شخصیت رفتاری گفتاری
- میزان منطق و درک قضایا
- اهمیت به نظافت و پاکیزگی شخصی و عمومی
- میزان اهمیت به وضعیت و پوشش ظاهری و نوع راه رفتن ، نشستن و غذا خوردن
- میزان صبر و تحمل و بردباری
- نوع تصور و چگونگی رفتار در رابطه با خانواده همسر
- میزان توجه به سلامت و رفاه همسر و خانواده
- میزان تفاهم در مسایل اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی
- اهمیت به نحوه زندگی پدر و مادر وی . به این علت که فرزندان در زندگی زناشویی اغلب پدر و مادر و نزدیکان خود را الگو قرار می دهند توجه به زندگی نزدیکان وی خالی از لطف نیست .
- تعداد جمعیت خانواده همسر و تفات آن با جمعیت خانواده خود
- عقاید ، تعصبات و آداب رسوم قومی
- نژاد و قومیت خانواده همسر و وضعیت اجتماعی که در آن رشد و تربیت یافته است
- اختلاف های تربیتی و تادیبی که ناشی از نگرش متفاوت والدین است
چگونگی برخور با مشکلات ، میزان سازگاری و تصور در مورد طلاق و یا ادامه زندگی و دیدگاه آن ها در مورد طرف مقابل نکاتی است که ذهنیت فرد را تحت تاثیر خود قرار می دهد و لازم است که از آن ها شناخت کافی به دست آورد .
- میزان و چگونگی ارتباط با جنس مخالف که این هم می تواند تحت تاثیر رفتار خانوادگی قرار بگیرد .
- میزان شرم و حیا و احترام به دیگران
- میزان حسادت ، خساست و تفکر اقتصادی و مدیریت بحران و آینده نگری هم از نکات مهم و قابل توجهی هستند که باید مورد بررسی قرار بگیرند .
منبع:وفاق

همسر یابی اینترنتی

همسر یابی اینترنتی

آیا ازدواج های اینترنتی و همسریابی در سایتها درست است ؟
 اینترنتی شدن روابط اجتماعی در جامعه امروز ایران به طرز ناباورانه ای بیان کننده این واقعیت است که گپ و گفت ها و مراودات دوستانه در دنیای مجازی به شکل نگران کننده ای در حال تبدیل شدن به فرهنگی پذیرفته شده است. امروزه بشر استفاده از وسایل ارتباط جمعی چون اینترنت، ماهواره و رایانه را جزء لاینفک زندگی خود می داند. دنیای جدید نیز شیوه نوین را برای زندگی می طلبد و از همین رو زندگی نسل جدید با نسل گذشته متفاوت شده است به طوری که بسیاری از افراد ترجیح می دهند امور روزمره و گاه ضروری زندگی خود از جمله ازدواج و تجارت را از طریق اینترنت پیگیری کنند.
با نگاهی گذرا به دنیای اینترنت و تفحصی کوتاه در دنیای سایبر( sayber) مشخص می شود که چند ده سایت دوست یابی و همسریابی با امکانات منحصر بفردی چون آلبوم تصاویر، تالارهای گفتگو و چت روم ها این زمینه را بوجود آورده اند که جوانان به سمت و سوی آشنایی های بی سرانجام کشیده شده بی آنکه از عواقب دردسرساز آن آگاه باشند.
این روزها ازدواج اینترنتی به یکی از مباحث مورد علاقه برخی جوانان تبدیل شده است که از این طریق شریک زندگی آینده خود را از آن طریق می یابند. چنین روندهایی تشکیل خانواده در ایران را با ابهاماتی رو برو کرده است. نخست آنکه خیلی ها با انگیزه دوست یابی وارد این سایتها شده اما پس از جدی شدن مباحث و اصرار یکی از طرفها به ازدواج، فرد برای تداوم رابطه حاضر به پذیرش آن شده در حالیکه خود نیز می داند که هیچ جدیتی در این موضوع ندارد. نکته دوم آن است که خیلی ها پس از نا امیدی از پیدا کردن شریک مناسب آینده شان با انگیزه و هدف مشخص به سایتهای همسریابی مراجعه کرده و سعی می کنند فرد مورد نظر خود را پیدا کنند.
با اینکه اتکا به اینترنت و فضای مجازی ممکن است در نگاه اول آسان ترین راه همسر یابی تلقی شود ولی واقعیت آن است که فضای نامطمئن مجازی نمی تواند ملاک دقیق و قابل اعتنایی برای یافتن یک شریک دایمی به حساب آید. ارزیابی های اولیه نیز حاکی از آن است که خیلی ها در مراحل اولیه به قصد دوستیابی به این کار مبادرت کرده و به تدریج علایق ناشی از احساسات ناپایدار تمایل به تداوم رابطه و در نهایت ازدواج را موجب شده است.
ارزیابی های آماری در یکی دو سال گذشته حاکی از آن بود که بی برنامگی در امر ازدواج، جامعه را با وضعیت نگران کننده ای روبرو کرده و چنانچه آمار جوانان در سن ازدواج و نا توان از ازدواج همچنان ادامه یابد در 10 سال آینده بر حسب جمعیت دختر و پسر و برخی متغیرهای کیفی چون افزایش دختران تحصیلکرده با یک درهم ریختگی و نا همترازی گیج کننده روبرو خواهیم بود.
به گفته یک کارشناس پژوهشگر اجتماعی اگر در وضعیت عادی مبادرت به برنامه ریزی شود در 15 سال آینده تعادل به نحوی به هم ریخته می شود که در آن زمان ارزش یک مرد تحصیلکرده برابر 15 زن تحصیلکرده خواهد بود، در حال حاضر نیز در برابر 10 مرد تحصیلکرده تنها یک زن تحصیلکرده در برخی پستهای مدیریتی جامعه قرار می گیرد.
این ارزیابی بیشتر به این لحاظ که تغیر رویکرد جوانان در شیوه همسرگزینی و روی آوردن آنان به روشهای مختلف را نشان می دهد، اهمیت دارد به خصوص که متغیر هایی چون سن و تحصیلات به این لحاظ که مستقیما با مقوله انتظارات دو طرف سر و کار دارند در گرایش به شیوه های غیر متعارف همسر گزینی تاثیر بسزا دارد.
امروز همه می توانند با مراجعه به کافی نت یا کامپیوتر شخصی به راحتی وارد سایتهایی شده و شروع به دوست یابی و چت با افراد ناشناس کنند. بر این اساس که ادبیات پرسه زنی در وب می گوید که می توانی با هر شخصیتی در شبکه احساس و عاطفه ات را به اشتراک بگذاری.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی پلیس، این که ادبیات اینترنتی کاربران چقدر با ساختار اجتماعی سطح جامعه تطابق دارد، موضوعی بحث برانگیز است. آیا اشتراک سلایق دو پسر و دختر جوان در فضای "چت روم" می تواند زمینه مناسبی برای ازدواج این دو در جامعه باشد؟ معلوم نیست ! در حال حاضر بسیاری از جوانان ساعتها یا به طور متناوب روزها و ماهها پای این نوع دوستیابیهای مجازی می نشینند. طبق آمار اداره کل مطالعات اجتماعی و بررسیهای اجتماعی ناجا، 63 الی 68 درصد چت رومها در اختیار جوانان قرار دارند؛ خصوصاً جوانان ایرانی که حتی گوی سبقت را از مردم آمریکا و کانادا هم ربوده اند.
البته محتوای 48 درصد این چت رومها را اطلاعاتی چون عکس در برگرفته و این درست آن چیزی است که می تواند جوان و نوجوان را تحت تأثیر قرار دهد.

٭ازدواج اینترنتی
 ازدواج در اینترنت اولین بار درکشور فرانسه و حومه های شهر پاریس مطرح شد. این شهر یعنی "ایسی لهمو لینو" یکی از شهرهای اینترنتی و سرآمد شهرهای فرانسه در حوزه اینترنت و اطلاع رسانی می باشد. تا جایی که حتی در مهد کودکهای این شهر نیز اینترنت مورد استفاده و دستیابی است.
در کشور ما هم موضوع دوست یابی رایانه ای و گاهی ازدواج اینترنتی از حدود 2-3 سال پیش در بین عموم مطرح شده است. تا جایی که چندین سایت نیز در این مورد به وجود آمد و اقدام به عضویابی کرد.
اما آنچه مهم است عواقب و مشکلاتی است که پس از ایجاد چنین سایتهایی در بین جوانان به وجود آمده است.
چنانچه به دادگاههای خانواده و مراجع قضایی مراجعه کنیم به سادگی با چند زوج روبرو می شویم که از طریق اینترنت با یکدیگر ازدواج کرده اند و حال برای جدایی به این مکانها آمده اند.
عبدالرضا مصری، با اشاره به لزوم فرهنگ سازی در مورد ازدواجهای اینترنتی، در این زمینه می گوید: برقراری ارتباط میان دختر و پسر از طریق اینترنت جرم محسوب نمی شود، چرا که وقوع جرم مستلزم وجود ادوات و مقدمات جرم است. البته در هیچ قانونی هم ارتباط کلامی بین دختر و پسر هر چند نامحرم باشند، جرم محسوب نمی شود.
اما آنچه مسلم است این ارتباط باعث بروز شرایط سوء استفاده و استفاده نامطلوب از شرایط موجود می شود.
مصری معتقد است: در کشورهای اروپایی ارتباط سالم از طریق اینترنت صورت می گیرد و طرفین پس از این که تصمیم به ازدواج گرفتند شرایط خود را صادقانه بیان نموده و با هم ازدواج می کنند. اما چون در کشور ما این فرهنگ وجود ندارد، آنچه که در چت رومها بیان می شود اکثراً دروغ است یا با دیدگاهی منفی نظاره می شود. نهایتاً همین دروغها باعث فروپاشی خانواده پس از ازدواج می گردند، چرا که طرفین واقعیتهای فرد مقابل را از نزدیک می بینند

سایت های اینترنتی مطمئنا قصد الهی ندارند
 جواد آرین منش می گوید: ازدواج یکی از مهمترین حوادث زندگی انسان تلقی می شود به طوری که حاصل آن تشکیل کانون خانواده به عنوان مهمترین و پایدارترین نهاد تربیتی در جامعه است.
با اشاره به کارکردهای متفاوت تربیتی، اجتماعی و فرهنگی خانواده می گوید: خانواده در اجتماع ایرانی جایگاه اساسی دارد و برای تحکیم خانواده ما به هر صورتی باید تلاش کرد.
به گفته آرین منش همسر گزینی اینترنتی در جامعه ایران یک پدیده نوظهور تلقی می شود و این پدیده در جوامعه غربی سابقه بیشتری دارد. نماینده مشهد در خانه ملت استفاده از رسانه های نوین را به تیغ دو لبه تشبیه کرده و تاکید می کند: اگر جنبه آگاهی بخشی این وسیله نادیده گرفته شود و با یک نگاه احساسی و ناآگاهی یک فرد بخواهد همسرش را از طریق اینترنت برگزیند و نقش اینترنت در تشکیل خانواده احساسی باشد و برپایه احساسات، یک خانواده بنا شود، اینترنت را نباید در انتخاب همسر استفاده کرد اما اگر اینترنت بر آگاهی و آشنایی بیشتر طرفین ازدواج بیافزاید بسیار وسیله پسندیده ای است.
آرین منش می گوید: چون در فرهنگ ایرانی موانع زیادی برای ارتباط طولانی قبل از ازدواج بین خانواده های جوانان وجود دارد و جوانان نمی توانند با خصوصیات یکدیگر آشنا شوند استفاده از این ابزار برای آشنایی پیش از ازدواج مطلوب و مفید خواهد بود البته باید اطلاعات و خصوصیاتی که افراد از همدیگر می دهند خصوصیات واقعی باشد و فقط شرایط مثبت افراد گفته نشود.
وی با تاکید بر اینکه نباید یک پدیده وارداتی را با همان شرایط که در خارج از ایران وجود دارد، در جامعه ایران برپا کرد، گفت: باید ارزش های اسلامی در همسرگزینی اینترنتی لحاظ شود.
آرین منش چت کردن را وسیله مناسبی برای ازدواج نمی داند، بلکه آن را بیشتر برای سرگرمی می داند و معتقد است که چت در این ماجرا نباید مهم تلقی شود. چرا که بعید است فردی برای کسب اطلاعات کامل و همسر گزینی واقعی به اینترنت مراجعه کند.
آرین منش در این خصوص می گوید: هنوز هم افرادی هستند که با انگیزه های شرعی اطلاعات به خانواده دختران و پسران می دهند اما بعید به نظر می رسد که سایت های اینترنتی نیز با انگیزه های الهی این کار را انجام دهد. اگر سایت های اینترنتی با برنامه ریزی از سوی مسوولان همراه باشد می تواند نتایج مثبتی را به همراه داشته باشد.

تا به حال به این سوال فکر کرده اید آیا با یک معلول جسمی ازدواج م

تا به حال به این سوال فکر کرده اید آیا با یک معلول جسمی ازدواج می‌کنید؟

علی اکبر عباسی شاعر جوانی است که سال‌هاست با ذهنش زندگی می‌کند. با ذهنش و با قلمش. او ناتوانی‌ و کم‌توانی‌های جسمش را در نوشته‌هایش و در بزرگی‌ روحش پنهان می‌کند. علی‌اکبر متولد آبان 1359 است؛ اما سال‌هاست که فقط بزرگ‌‌شدن روحش را جشن می‌گیرد. او به تعبیر ما یک معلول جسمی است اما از نگاه خودش یک انسان توانمند است، البته با تفاوت‌هایی کوچک... و حالا ماجرای ما و علی‌اکبر گفتن از حق ازدواجی است که او معقتد است از معلولان دریغ شده؛ حقی که خودخواهی انسان‌های سالم حتی جسارت بیان کردنش را از معلولان گرفته... علی‌اکبر به عنوان نماینده همه جوان‌هایی که مثل او به خاطر شرایط جسمی ناگزیرند زندگی مشترک را فراموش کنند مهمان ماست تا از حقش برای زندگی بگوید و حتی دفاع کند.

راهکار ساده شما کارآمد نیست
 وقتی پای ازدواج افراد معلول به میان می‌آید ساده‌ترین پیشنهاد و البته به‌نظر من نخستین راهکاری که به ذهن همه افراد سالم می‌ر‌سد، این است:«خب افراد معلول هم ازدواج کنند؛ اما نه با افراد سالم. یک فرد معلول باید با آدمی مثل خودش ازدواج کند. یک دختر و پسر معلول وقتی در کنار هم قرار بگیرند کنار آمدن با زندگی برای هر دوی آن‌ها ساده‌تر می‌شود. چون نگاه هر دوی آن‌ها به زندگی یکی است و تحمل شرایط متفاوت‌شان برای هر دوی آن‌ها ساده‌تر است...» و هزار و یک دلیل دیگر و همه از همین دست. اما از نظر من معلول که خودم به شرایطم واقفم؛ از نظر من که می‌دانم در خیلی از شرایط به ظاهر ساده زندگی من به کمک دیگری نیاز دارم این همراهی یعنی قوز بالای قوز! خود شما فکر کنید من معلول، همسرم هم معلول باشد اصلا چطور می‌توانیم از پس زندگی بر آییم؟! درحالی‌که اگر یک آدم سالم در کنار آدم معلول قرار ‌بگیرد هر 2 می‌توانند کمک حال هم باشند و می‌توانند دست همدیگر را بگیرند تا به آخر خط برسند.

زندگی سهم شماست یا ما؟!
 هر روز سر ظهر شبکه 3 سیما برنامه‌ای پخش می‌کند به نام به سمت خدا، بحث کارشناسان این برنامه که اتفاقا همه از چهره‌های نام آشنا هستند راجع به ازدواج جوان‌هاست. هر روز یک ساعت راجع به مشکلات ازدواج و موانعی که سر راه جوان‌ها برای شروع زندگی مشترک وجود دارد، بحث می‌کنند. از هر دری می‌گویند از این‌که چطور به جوان‌ها کمک کنیم با این مشکلات کنار بیایند یا حتی این‌که چطور موانع را از سر راه‌شان برداریم؛ اما هیچ وقت هیچ کس در این برنامه نگفت برای ازدواج جوان‌های معلول چه کار کنیم؟! هیچ کس نگفت، چه کار کنیم تا جوان‌های معلول هم مثل همه از حق طبیعی زندگی‌شان برخوردار شوند. چطور تشکیل زندگی بدهند و در کنار همسران‌شان زندگی کنند.
من سوالم از همه این کارشناسان محترم این است که اگر روزی خدای نکرده فرزند خودشان هم شرایطی مثل من داشت؛ باز هم آن‌قدر بی‌تفاوت به ما و با قدرت به زندگی نگاه می‌کردند؟! من یک ماه تمام این برنامه را دنبال کردم چون دلم می‌خواست این کارشناس‌ها که همه در جایگاه خودشان خبره‌اند به من معلول هم یک راهکار بدهند یا بگویند معلولان هم می‌توانند زندگی کنند و می‌توانند ازدواج کنند و اما انگار ما اصلا دیده نمی‌شویم و زندگی در این دنیا فقط سهم آدم‌های سالم است.

تا به حال به این سوال فکر کرده اید آیا با یک معلول جسمی ازدواج می‌کنید؟

ما دوست‌داشتن را می‌فهمیم
 آدم‌های سالم تنها یک‌ خط‌کش برای سنجش معلول‌ها دارند. خط‌کش آن‌ها فقط توان جسمی ما معلول‌ها را می‌سنجد؛ همین و بس. هیچ وقت یک آدم سالم به این فکر نمی‌کند که این جسم کم‌توان، فکر دارد، روح دارد، احساس دارد و دوست‌داشتن را می‌فهمد. هیچ وقت نمی‌پرسند منِ علی‌اکبر به چه فکر می‌کنم و چه جور نگاهی به زندگی مشترک دارم. اصلا از زندگی مشترک چه می‌خواهم؟ اما باور کنید علی‌اکبر و امثال علی‌اکبر هم زندگی را دوست دارند، برای زندگی‌شان برنامه دارند. نگاه من به زندگی مشترک مثل خیلی از شما آدم‌های سالم در کنار هم بودن است. این‌که زن و مرد با همه وجودشان در کنار هم باشند، همراه هم باشند بدون این‌که به یکدیگر نیش یا گوشه و کنایه بزنند! باور کنید من هم از زندگی همان چیزی را می‌خواهم که یک فرد سالم می‌خواهد، همین!

ایمان در زندگی هم لازم است، هم کافی
 من یقین دارم که یک فرد معلول مثل من، می‌تواند با یک فرد سالم ازدواج کند. فرقی هم نمی‌کند که دختر باشد یا پسر. برای این اطمینان هم دلیل دارم؛ اول این‌که من به خدا اعتقاد دارم بیشتر از هر چیز و هر کس! به عقیده من اگر کسی آن‌طور که باید و شاید به خدا اعتقاد داشته باشد کنار آمدن با زندگی برایش خیلی راحت‌تر از چیزی می‌شود که ما حتی فکرش را می‌کنیم؛ اما مسئله این‌جاست که این اعتقاد برای زندگی با فرد معلول کافی است؟! آدم‌های سالم همیشه فکر می‌کنند لازم است؛ اما کافی نیست. من به آن‌ها حق می‌دهم چون نگاه‌شان به زندگی با من معلول فرق می‌کند اما من که برای برداشتن هر قدم به خدا متکی هستم، ایمان دارم که اعتقاد داشتن به خدا همه مشکلات زندگی را حل می‌کند و همه موانع را بر‌طرف می‌کند.

در زندگی ما منطق حکمرانی می‌کند
 آدم‌های سالم از زندگی انتظارات زیادی دارند. سعی می‌کنند منطقی به ماجرا نگاه کنند و در جواب من می‌گویند:«ببین علی‌اکبر، زندگی تنها یک ارتباط عاشقانه و صمیمی نیست...». اما کسی نمی‌خواهد صدای من را بشنود، کسی نمی‌خواهد بشنود که من هم همین را می‌خواهم، اصلا آدمی مثل من نمی‌تواند به زندگی احساسی نگاه کند. این اعتقادی است که همه معلول‌ها دارند. ببینید اصلا من معلول باید نگاهم به زندگی بر پایه منطق باشد نه احساس. اگر احساس به من حکم کند که باید همان سال‌های اول زندگی پا پس بکشم! اما این منطق است که به من می‌گوید شرایط خود را بپذیر و با آن به بهترین شکل کنار بیا. در ازدواج هم همین منطق است که به من جرات تصمیم‌گیری می‌دهد به من و البته طرف مقابلم. اگر قرار است یک آدم سالم با علی‌اکبر معلول زندگی کند باید شرایط زندگی او را بفهمد باید عاقلانه تصمیم بگیرد نه از روی احساس چون اینجور احساسات دوام ندارند، هم دوام ندارند و هم این‌که به کار آدم معلول نمی‌آیند

تا به حال به این سوال فکر کرده اید آیا با یک معلول جسمی ازدواج می‌کنید؟

بار زندگی با من یا...
 از یک زاویه دیگر هم باید به داستان نگاه کرد. وقتی دختر یا پسر سالم بخواهد به ازدواج با یک معلول فکر کند حتما این فکر از ذهنش عبور می‌کند که تمام عمر باید تمام بار زندگی روی دوش خودم باشد! خب این نگاه کاملا منطقی است، اصلا شاید اصل ماجرا همین است ولی من می‌خواهم به همه این دوستان بگویم، باور کنید بار گناهی که ما همه عمر به دوش می‌کشیم خیلی سنگین‌تر از بار زندگی با آدمی است که درست مثل شما روح دارد، مثل شما احساس دارد و می‌تواند فکر کند. ما آدم‌ها حاضریم وارد زندگی‌های از پیش تعیین‌‌شده بشویم حتی به قیمت این‌که پایانش به راهروهای دادگاه‌های خانواده‌ و طلاق ختم شود اما زیر بار زندگی با آدمی که از نظر جسمی ناتوان است نرویم! بار گناه را تمام مدت زندگی تحمل کنیم؛ اما گوشه بار فرد معلول را نگیریم و اصلا به این فکر نکنیم که آدم‌های معلول هم سهمی از زندگی دارند.

شما حق انتخاب دارید، ما حق زندگی
 من معقتدم همه آدم‌های سالم حق انتخاب دارند. حق دارند انتخاب کنند که طرف مقابل‌شان سالم و سرپا باشد یا معلول و ناتوان؛ اما یک سوال بزرگ دارم پس من معلول چه؟ من حق زندگی ندارم؟! من نباید به زندگی مشترک یا تشکیل خانواده فکر کنم؟! به‌نظر من حق زندگی علی‌اکبر معلول هم این است که مثل همه زندگی کند و حس پدر بودن را تجربه کند. حتی سختی بکشد و با همه مشکلات زندگی مشترک دست و پنجه نرم کند ولی آدم‌های سالم این حق را از من و امثال من گرفته‌اند! مشکل آدم‌های سالم این است که فقط معلولیت فردی مثل من را می‌بینند. نه فکر و ذکر و باطن من را. یعنی به محض این‌که معلولیت را می‌‌بینند دیگر حاضر نیستند جلوتر بروند. البته به‌نظر من این رفتار آدم‌های سالم هم دلیل دارد، ببینید ما آدم‌ها خودخواهیم، خودخواهی اجازه نمی‌دهد غیراز منافع خودمان به دیگری هم فکر کنیم.

همسر، پرستار یا مادر؟!
 خیلی‌ها به من می‌گویند: «علی‌اکبر تو حتی به تنهایی نمی‌توانی یک لیوان آب‌ را برداری؟! فکر نمی‌کنی این یعنی اتکای صرف به دیگری؟ دیگری که بیشتر از یک همسر باید نقش مادر یا پرستار را برای تو بازی کند؟!» اما من نمی‌فهمم چرا این آدم‌ها نمی‌خواهند باور کنند که پرستار در زندگی من نقش خودش را دارد، مادر جایگاه خودش را دارد و همسر هم جای خودش را. باور کنید بین لیوان آبی که پرستار یا حتی مادرم به دست من می‌دهد یک دنیا فرق است! برای فهمیدن این تفاوت‌ها هم حتما نباید چهارستون بدن‌تان سالم باشد. اما متاسفانه هیچ‌کس حتی حاضر نیست حرف‌های من و امثال من را بشنود. خب شاید حق هم دارند به هر حال دنیای ما از هم جداست.

کبوتر با کبوتر، باز با باز
 من آدم جسوری هستم. آنقدر جسور که تا به حال چند بار به‌خودم جرات مطرح کردن پیشنهاد ازدواج با خانم‌هایی که احساس می‌کردم از نظر روحیات و نگاه به زندگی با من هماهنگ هستند را مطرح کردم. البته باید اعتراف کنم که این جسارت هم به دلیل همان اعتقادی است که قبلا از آن صحبت کردم. بگذریم در قبال هر کدام از این پیشنهادها جواب‌های عجیبی شنیدم که البته انتظارش را هم داشتم؛ اما باید اعتراف کنم منصفانه‌‌ترین جوابی که شنیدم این بود« کبوتر با کبوتر باز با باز»! من گله‌ای از هیچ‌کس ندارم. چون معتقدم همه آدم‌ها حق انتخاب دارند. حق دارند که در مورد زندگی‌شان تصمیم بگیرند اما یک سوال بزرگ دارم از همه آدم‌ها و اجتماعی که به ما یاد داده در برابر حق زندگی یک آدم معلول برای زندگی به او بگوییم کبوتر با کبوتر باز با باز؛ سهم ما آدم‌های معلول از زندگی چیست؟! ما چون معلولیم باید به مرگ فکر کنیم؟!
منبع:مجله بهترین ها

تاریخچه لباس عروس

تاریخچه لباس عروس

لباس عروس، لباسی بی نظیر و منحصر به فرد است. در کنار رویداد تولد و مرگ، ازدواج یکی از سه موقعیت مهم و عظیم در زندگی هر فرد و تنها موردی است که او در تعیین چگونگی و عظمت و شکوه برگزاری آن، نقش اصلی را بر عهده دارد. این روز برای عروس، بیش از داماد اهمیت دارد و روز بزرگ زندگی او محسوب می شود. در سرتاسر تاریخ، زنان همواره تلاش می کردند تا لباس عروسی خاصی داشته باشند که با موقعیت و فضای جشن و شادی مناسب باشد و آنها را زیبا و باشکوه نشان دهد.

لباس عروس، نشانه ای از ملیت
 در قرون وسطی، ازدواج اهمیتی بیش از پیوند میان دو نفر داشت و در بسیاری موارد اتحاد و پیوند بین دو خانواده، دو تجارت و حرفه و حتی اتحاد بین دو کشور به شمار می آمد. بنابراین عروس باید لباسی می پوشید که به بهترین شکل معرف خانواده او باشد. در آن زمان ازدواج های سلطنتی اهمیت سیاسی بسیاری داشت و برای ایجاد اتحاد و پیمانی محکم بین دو کشور انجام می شد؛ بنابراین لازم بود عروس جوان عالی و باشکوه به نظر برسد تا اعتبار و حیثیت کشور خود را تقویت کند و با نشان دادن ثروت و توانگری ملت خود، بر کشور داماد تأثیر بگذازد. جواهرات عروس هم به عنوان بخشی از جهیزیه او، مورد توجه و بحث قرار می گرفت. خانواده های سلطنتی و ثروتمند از عالی ترین و گران ترین پارچه ها مثل مخمل، ابریشم، حریر گلدار، اطلس خز و پارچه های بافته شده از نخ های طلا و نقره استفاده می کردند. در آن زمان که پارچه ها با دست ریسیده، بافته و خشک می شد، و استفاده اقتصادی و صرفه جویانه از پارچه معمول بود، دامن ها را به شکل جمع، بزرگ و پف کرده درست می کردند، طول آستین ها تا زمین ادامه داشت و دنباله دامن در پشت لباس به طول چند متر کشیده می شد. رنگ های استفاده شده هم گرانبها و باشکوه بود. تنها افراد ثروتمند قادر بودند رنگ های گرانقیمتی همچون قرمز، ارغوانی و مشکی را تهیه کنند؛ زیرا این رنگ ها بسیار سخت تر از رنگ هایی که از رنگ های گیاهی طبیعی به دست می آمد، تهیه می شد. علاوه بر این، لباس عروس با جواهرات قیمتی از قبیل الماس، یاقوت سرخ، یاقوت کبود، زمرد و مروارید تزئین می شد و عروس در لباس خود در برابر تابش آفتاب می درخشید. گاهی اوقات لباس عروس چنان با جواهرات پوشیده می شد که پارچه لباس در زیر آنها پنهان می گشت. در قرن پانزدهم زمانی که شاهزاده مارگارت در انگلستان ازدواج کرد، لباس او به حدی سنگین بود که نمی توانست حرکت کند و به کمک دو نفر به کلیسا برده شد!

پیراهن سفید عروسی
 در دوران باستان عروس ها برای نشان دادن شادی خود، از رنگ های شاد و روشن برای لباس عروسی استفاده می کردند. رنگ سفید مدت هاست که به عنوان رنگی سنتی و رایج برای پیراهن عروس پذیرفته شده؛ اما پیراهن عروس همیشه به رنگ سفید نبوده است.
رسم پوشیدن لباس سفید عروسی، به دوران ملکه ویکتوریا باز می گردد. پیش از آن عروس ها، بسته به موقعیت اجتماعی خود، انواع متنوعی از رنگ ها و مواد را برای لباس خود انتخاب می کردند. در آن روزگار رنگ سفید نشانه پاکی و عفت نبود. بلکه رنگ آبی این معنا را داشت و بسیاری از زنان رنگ آبی را برای لباس عروسی خود انتخاب می کردند. رنگ سفید بیشتر نشانه ثروت و توانگری بود. ازدواج ملکه ویکتوریا با پسر عموی خود، شاهزاده آلبرت در سال 1840، بیشترین تأثیر را در رواج مراسم عروسی داشت. ملکه ویکتوریا نخستین فرد سلطنتی نبود که پیراهن سفید رنگ می پوشید، اما نخستین فرد در دوره مدرن بود. رنگ سفید، رنگی مرسوم برای مراسم سوگواری سلطنتی بود و اگر چه همیشه به این عنوان استفاده نمی شد، اما رنگی مناسب برای مراسم عروسی شاهانه هم نبود.
ملکه ویکتوریا با ازدواج در لباس سفید، چرخ ها را به حرکت درآورد. رنگ سفید عموماً برای لباس عروسی انتخاب نمی شد و لباس ویکتوریا باعث شگفتی شد. البته این اتفاق ناخوشایند هم نبود، زیرا به زودی زنان در سرتاسر اروپا و آمریکا از لباس های سفید برای عروسی خود استفاده کردند. اگرچه عروس هایی هم وجود داشتند که همچنان لباس هایی به رنگ های دیگر انتخاب می کردند؛ اما رنگ سفید به عنوان رنگی مناسب و عالی برای لباس عروس پذیرفته شده بود و از آن زمان تاکنون ادامه یافته است. امروزه بسیار نادر است که عروسی لباسی غیر از لباس سفید بپوشد. در سال 1894 در کتابی مربوط به بانوان این جمله چاپ شد: «بر اساس رسم و سنت و عرف، از چندین سال قبل رنگ سفید به عنوان مناسب ترین رنگ برای لباس عروسی انتخاب شده است. این رنگ نمادی از پاکی و خلوص و عفت دخترانه و نشانه ای از قلب سالم و دست نخورده ای است که عروس به همسر آینده خود تقدیم می کند.» با ظهور فروشگاه های بزرگ در دهه 1890، تقریباً هر زنی می توانست رؤیای خود را برای ازدواج در لباس عروسی مد روز تحقق ببخشد. لباس سفید مورد پسند عموم مردم واقع شد و رواج یافت. در سال 1890، در یکی از ژورنال های بانوان نوشته شد: «از سال های بسیار قدیم که نمی توان آغاز آن را به خاطر آورد، لباس عروسی خانم ها سفید بوده است.» البته این جمله نادرست بود، اما به هر حال این احساس را القا می کرد که لباس عروس باید به رنگ سفید باشد. اگرچه رنگ سفید رایج و مرسوم شد، اما بعضی عروس ها لباس هایی انتخاب می کردند که کاربرد بیشتری داشته باشد و بتوانند بعد از مراسم عروسی هم از آن استفاده کنند و از آنجایی که لباس عروسی تا حد زیادی بنا به مد زمان خود دوخته می شد، تنها با تغییرات اندکی می شد آن را برای پوشیدن مجدد آماده کرد.

اعتقادی قدیمی درباره رنگ های مختلف لباس عروس
 یک شعر قدیمی درباره اینکه چگونه رنگ لباس عروسی بر آینده فرد تأثیر می گذارد، می گوید: «ازدواج در لباس سفید یعنی بسیار خوب و صحیح انتخاب کرده اید؛ ازدواج در رنگ خاکستری یعنی به راه دوری خواهید رفت؛ ازدواج در رنگ سیاه، یعنی آرزو خواهید کرد که بازگردید؛ ازدواج در رنگ قرمز، یعنی آرزوی مرگ خواهید کرد؛ ازدواج در رنگ آبی، یعنی همواره خالص، پابرجا و راستگو خواهید بود؛ ازدواج در رنگ سبز یعنی از دیده شدن خجالت می کشید؛ ازدواج در رنگ زرد، یعنی از مرد خود خجالت می کشید؛ ازدواج در رنگ قهوه ای یعنی در خارج شهر زندگی خواهید کرد و ازدواج در رنگ صورتی یعنی روح شما غرق خواهد شد!»

تأثیر جنگ جهانی بر لباس عروس
 در تمام دوره ها، عروس ها سعی می کنند به شکلی لباس بپوشند که مناسب موقعیت اجتماعی آنها و تا حد امکان متناسب با مد باشد و برای تهیه آن از زیباترین، بهترین و گرانبهاترین موادی که توانایی فراهم کردن آن را دارند، استفاده شود. میزان و کیفیت موادی که در دوخت لباس عروس به کار می رود، انعکاس ثروت و موقعیت اجتماعی عروس است. مدها و مدل های لباس در دوره ادوارد هفتم، روز به روز تجملی تر و پرخرج تر می شد، اما با آغاز فاجعه جنگ جهانی اول، این روند متوقف و سبک لباس ها ساده تر شد. همچنین با تغییر نقش زنان در جامعه، دامن لباس ها کوتاه تر شد. کوکو شانل نیروی قدرتمندی در تغییر فشن زنان بود و نخستین کسی بود که در دهه 1920، رسماً لباس عروسی کوتاه را معرفی کرد. این لباس، پیراهن سفیدی تا زانو با یک دنباله بلند بود. این رنگ سفید سیمانی به عنوان رنگ جهانی و همگانی لباس عروس مورد توجه قرار گرفت. در زمان جنگ جهانی دوم بسیاری از عروس ها احساس کردند که ازدواج در لباس مجلل صحیح نیست، بنابراین لباس های ساده ای را برای مراسم عروسی خود انتخاب می کردند. در زمان جنگ جهانی دوم زنان وظیفه خود دیدند تا از مراسم ازدواج سنتی چشم بپوشند. بیشتر عروس ها ممکن بود تنها چند هفته یا حتی چند روز پس از مراسم نامزدی خود عروسی کنند؛ در نتیجه زمان کافی برای یافتن لباس عروس مناسب نداشتند، بنابراین بهترین لباس خود را برای این کار انتخاب می کردند. اگر عروسی می خواست که حتماً لباس عروس سفید داشته باشد، می توانست آن را برای مراسم قرض بگیرد یا اجاره کند. اگر عروس و داماد هر دو در جنگ شرکت داشتند، در اونیفورم های نظامی خود ازدواج می کردند. پس از جنگ جهانی، یک دوره پررونق و مرفه آغاز شد و این موضوع در لباس های عروسی هم انعکاس یافت. لباس های بلند سفید رسمی، مجدداً رایج شد و به مد بازگشت. رنگمایه های سفید مانند کرم، زرد بسیار کمرنگ و عاجی رنگ، همگی به عنوان رنگ لباس عروس قابل قبول بودند و رنگ های روشنی مثل آبی، سبز یا صورتی کمتر استفاده می شد. ازدواج در لباس سیاه رنگ، نشانه بدبختی و بخت بد بود.

لباس عروس در قرن جدید
 مرکز توجه لباس های عروس از دهه 1950 تغییر کرد. امروزه بیشتر از همه، تأکید بر روی شخصیت خود عروس است. در حال حاضر عروس ها می توانند تقریباً از هر مدل و سبک لباسی برای مراسم ازدواج خود استفاده کنند؛ یک پیراهن مجلل طراحی و تزئین شده یا حتی یک پیراهن ساده غیر رسمی. هر لباسی که عروس انتخاب کند تا زیباتر به نظر برسد، قابل قبول است. حالا شما می توانید هر رنگی را برای لباس ازدواج خود انتخاب کنید، اما دست کم اندکی درباره سابقه و تاریخچه لباس عروسی سفید آگاهی پیدا کرده اید.
منبع: دنیای زنان، شماره 64

ازدواج آب و آیینه

ازدواج آب و آیینه

پیام های یک پیوند آسمانی
 همه در سخن از ازدواج حضرت علی و فاطمه، از ساده زیستی و کم بودن جهیزیه و مهریه حضرت زهرا سخن می گویند حال آنکه در عمل، هر روز به سمت تفاخر و اصراف بیشتر سوق پیدا می کنند اینها از آن روست که حقیقت و روح آن زندگی مقدس را درک نمی کنند. زندگی وقتی می تواند تا این اندازه ساده باشد که روحی بزرگ در آن نهفته باشد؛ آن روح، همان عشقی است که همه با ولع به دنبال آن هستند ولی کمتر موفق به تجربه آن می شوند. حضرت امیر درباره زندگی با فاطمه می فرماید: کنا کزوج همامت فی ایکه. من و فاطمه بسان دو کبوتر در آشیانه ای بودیم. لذا هم اکنون نیز با وجود همه تجملات و زرق و برق های دلفریب، چه بسا جوان های عاشقی که واقعاً وصال یکدیگر را خواستار بوده اند و بعضاً حاضر شده اند، چشم بر روی همه مادیات ببندند تا به عشقشان برسند. آنهایی که لذت عشق را چشیده اند، هیچ حرصی برای اقناع خود با مادیات ندارند. از همین رو گفتنی است که هر رفتار و اندیشه ای که به محبت و عشق طرفین لطمه وارد کند، هر چچند دستاوردهای مادی داشته باشد، یا موجب مغلوب شدن یکی از آن دو شود، نادرست و زیانبار است و زندگی را از مسیر خوشبختی منحرف می سازد. جوانان باید توجه داشته باشند که عشق اکتسابی است. با احسان، محبت و زیرکی می توان عشق پایدار بوجود آورد. اما با بی توجهی و خودخواهی عشق های موجود نیز از بین خواهند رفت. از دیگر اموری که موجد عشق می شود رفتارهای هیجان برانگیزی است که از سر پاکی و حیا بوجود می آید. یکی از دلایلی که جوانان امروز را نسبت به هم سرد و بی علاقه می سازد، دور شدن از رفتارهای فطری است که به علت هماهنگی با فطرت طرف مقابل در او ایجاد عشق و هیجان می کند. عروسی که به دلیل تجربه زیاد در برخوردهای بی پروا با نامحرمان، حیای خود را از دست داده است، چندان جذابیتی برای داماد نخواهد داشت. در وجود مبارک حضرت فاطمه، حیا یکی از شاخصه های برجسته بود که نمود زیادی در رفتارهای آن حضرت در شب عروسی داشت. البته گفتنی است که حیایی پسندیده است که از سر عفت و شرم باشد نه حیایی که از روی جهالت و ضعف های درونی است. این چنین حیایی با عنوان حیای حمق در اسلام و با عنوان کمرویی در روانشناسی مورد تقبیح قرار گرفته است. شجاعت نیز شاخصه برجسته حضرت علی بود که بسیاری از زنان و دختران هم عصر ایشان را شیفته او کرده بود. دکتر سعید داوودی می گوید: «زن از مرد خصلت های مردانه و شجاعت و جسارت را می پسندد و زبونی و ترس مرد ــ هر چند بخشی از خواسته های زن را برآورده کند و ممکن است سبب دستیابی زن به موقعیت های ممتاز در خانواده شود ــ زن را از داشتن مردی با شخصیت مردانه، شجاع و پرجرأت محروم می کند و این کمبودی است که زن همیشه از آن رنج خواهد برد.» هدف های بزرگ نیز، مادیات را در چشم انسان ها، کوچک و پست می کنند. در زندگی حضرت زهرا و امام علی یک هدف بزرگ هم، وجود داشت که موجب همدلی و تفاهم است. آن دو بزرگوار در راه تقرب و بندگی خداوند که هدف مقدسشان بود یکدیگر را یاری می کردند و از این یاری لذت می بردند. وقتی از حضرت علی در مورد همسرش پرسیدند او را اینگونه توصیف کرد. نعم العون فی طاعه ا...: زهرا بهترین یاور در مسیر اطاعت و بندگی خداست. این خصیصه حضرت زهرا امیرالمؤمنین را بسیار راضی و علاقه مند می نمود. اما اگر هیچ کدام از این دو امر معنوی یعنی هدف بزرگ و عشق ناب در زندگی وجود نداشته باشد، پرهیز از مادی نگری تقریباً محال خواهد بود. انسان ها وقتی چیز بزرگی برای اشتغال روحی پیدا نکنند، روحشان را با مسائل کم ارزش سرگرم خواهند کرد.

دخالت مثبت بزرگ ترها در ازدواج جوانان
 نکته جالب توجه دیگری که در ازدواج آن دو بزرگوار نهفته اما کمتر مورد توجه قرار می گیرد، دخالت و تأثیر مثبت رسول خدا ــ که بزرگ تر هر دو به حساب می آمد ــ ، بود. اگر بزرگ ترها روش و طریق دخالت و کمک به جوانان را از رسول خدا بیاموزند، بسیاری از ازدواج های ناموفق صورت نخواهد گرفت. اولاً در این خصوص گفتنی است که رسول خدا، فاطمه را با تعالیم ناب اسلامی تربیت نمود و چنان او را بزرگ کرد که فاطمه از داشتن مهریه مادی خوشحال نبود و آن را در شأن خود نمی دانست و تقاضا نمود تا شفاعت امت، مهریه او قرار گیرد و از طرف خداوند تضمین آن را گرفت. اما درباره دخالت پیامبر در مراسم ازدواج آن حضرت؛ توجه به اقدامات او در تعیین میزان مهریه و چگونگی تقسیم مخارج عروسی، طرز صحبت کردن با عروس و داماد، و سفارش و نصیحت به آن دو، قابل تحقق و تأمل است. پیامبر اکرم برای تعیین میزان مهریه ــ که قرار بود الگوی همه مسلمین واقع شود ــ ابتدا از میزان دارایی داماد سؤال نمود. سپس با برخوردی منطقی به او فرمود که کدام بخش از داشته هایش را صرف مهریه نماید. حضرت رسول در برخورد با داماد، طرفداری از عروس نمی کردند بلکه نسبت به هر دو به یک اندازه خیرخواهی و مصلحت اندیشی می نمودند. حضرت محمد (ص) فرمود: برای ازدواج چه داری؟ حضرت علی (ع) گفتند: شما بهتر می دانید، یک شمشیر و زره و شتر. پیامبر گفت: تو احتیاج به شمشیر و شتر داری ولی احتیاج به زره نداری زیرا شجاع هستی پس زره را بفروش و مقدمات ازدواج را فراهم کن. ایشان زره را پانصد درهم فروختند و با این پانصد درهم زندگی را شروع کردند. وقتی مهریه بر اساس موجودی داماد تعیین شود قابل پرداخت خواهد بود آنگاه ضمن ایجاد محبت و احساس خوشایند داماد از حمایت عروس و احساس عروس از حمایت شدن توسط داماد، از ایجاد مشکلات بعدی نیز جلوگیری خواهد نمود. نقش رسول خدا در تقسیم مخارج عروسی نیز در خور تأمل است. آن حضرت درباره تهیه شام عروسی به امیرالمؤمنین فرمود: گوشت و نان با ما، خرما و روغن با تو. نه همه مخارج را بر گردن داماد انداخت و نه همه را خود قبول فرمود بلکه با توجه به دست خالی داماد از او خواست که نیمی از مخارج را بپردازد ولی برای ملاحظه او مخارج را ارزان در نظر گرفتند. به عبارت دیگر در اندیشه اسلامی پسندیده نیست که عروس را به داماد تقدیم کنند و از او هیچ نخواهند بلکه ضمن ملاحظه داماد، بهتر است او را در زحمات و مخارج شریک کنند. هر چند پدرزن از هر جهت از کمک داماد بی نیاز باشد. بلکه این کارها برای حفظ شأن عروس و داماد لازم است داماد باید صداقت خود را در خواستاری عروس نشان بدهد.
منبع: دنیای زنان، شماره 64

نامزدی موفق (3)

نامزدی موفق (3)

هر کسی در ذهن خودش تصوری از عشق و عاشقی دارد، هر چه این تصورها بین دو نامزد شبیه تر باشند، رابطه موفق تری خواهند داشت

یک قصه بیش هست غم عشق
 در دو مقاله قبل بیشتر روی شناخت در دوره نامزدی تأکید کردیم اما همه ما می دانیم که دوره نامزدی فقط کارآگاه بازی نیست. یک وجه مهم و غیر قابل انکار از دوره نامزدی رابطه عاطفی بین دو نامزد است؛ چیزی که به آن می گویند عشق. قبلاً درباره اینکه عشق چه جنبه هایی دارد و شکست عشقی چه بلاهایی سر آدم می آورد مفصل صحبت کرده ایم اما این بار می خواهیم نظریه ای جدیدتر درباره عشق رو کنیم.
نظریه ای که می گوید در ذهن هر کسی یک روایت ناخودآگاه درباره عاشق شدن وجود دارد و هر چه این روایت با روایت نامزد جورتر باشد، میزان رضایت از زندگی در آینده بالاتر می رود. روان شناس ها به این روایت های عاطفی دو نفره می گویند «قصه عشق». در این مقاله و مقاله بعد می خواهیم به تقسیم بندی قصه های عشق بپردازیم، هر کدامشان را توضیح دهیم و عیب و حسنشان را بگوییم. توضیح ها را که بخوانید حتماً خودتان دستتان می آید که چه جور عاشقی هستید. فقط 2 تا چیز یادتان باشد: اول اینکه که عشق ها کلاً پنج دسته اصلی دارند. قصه های نامتقارن و قصه های شاخدار را در این مقاله توضیح می دهیم و قصه های مشارکت، قصه های روایی و قصه های قصه گونه را می گذاریم برای مقاله بعد. دوم اینکه بعضی از قصه های عشق آنقدر عجیب و غریب یا غیر قابل بیان هستند که بی خیالشان شده ایم. اما قصه هایی که عمومیت بیشتری دارند را مفصل توضیح داده ایم.

قصه عشق اصلاً چی هست؟
 کسی که تشخیص داد می توان به یک فرایند روانی پیچیده مثل عشق به شکل یک قصه نگاه کرد، یک روان شناس مشهور عشق پژوه(!) به نام «رابرت جی استرنبرگ» بود. جالب اینجاست که خود استاد قبلاً درباره عشق یک نظریه مشهور دیگر داشت. او قبلاً می گفت عشق از سه بعد وفاداری، صمیمیت و میل جنسی تشکیل شده و اگر این سه تا وجود داشته باشند عشق، عشق است. اما حالا که این نظریه در تمام کتاب های روان شناسی جا خوش کرده، استاد نظریه اش را زیر و رو کرده و می گوید عشق قصه است. هر کسی در ذهن خودش از همان کودکی قصه ای درباره عشق می سازد و در طول زندگی آن را می پروراند. این قصه مایه های اصلیش را از رابطه با والدین، رابطه با همسالان، تجربه های نوجوانی و حتی داستان ها و فیلم هایی که دیده ایم می گیرد. استرنبرگ می گوید دلیل بسیاری از طلاق ها به خاطر این است که ما یکدفعه متوجه می شویم زندگی دو نفره ما با قصه عشق ما سازگار نیست. به خاطر همین است که اگر از همان دوران نامزدی دو نفر با قصه عشق شبیه به هم یک رابطه را شروع کنند احتمال طلاق پایین تر می آید. جالبی این نظریه این است که رفتارهایی که در نظر اول عاشقانه به نظر نمی رسند هم برای بعضی ها قصه عشق است. برای همین است که مثلاً بعضی از زن و شوهرها همیشه با هم دعوا می کنند اما هیچ وقت طلاق نمی گیرند. شاید قصه عشق آنها یک قصه رزمی باشد! قصه های عشق پنج دسته اصلی و چندین زیر دسته دارند. از زیر دسته ها آنهایی که هم در دنیا و هم در فرهنگ ما فراوان تر است را انتخاب کرده ایم.

قصه های شاخدار
 در قصه های شاخدار ارزش آدم ها به خاطر خودشان نیست بلکه به خاطر کارکردی است که به عنوان یک ابزار دارند. از آنجا که عشق های این دوره هم کاسبکارانه شده اند انواع فت و فراوانی از این نوع عشق وجود دارد؛ مثلاً در قصه هنر، فقط زیبایی طرف مقابل مطرح است یا در قصه کلکسیون، ارزش آدم به این است که می تواند یک مجموعه از افتخارات را کامل کند.

1ــ قصه هنر
 در قصه هنر زیبایی طرف مقابل حرف اول را می زند. به نظر آنها زیبا بودن نامرد اساس عشق است. آنها معمولاً از کسانی خوششان می آید که بی اندازه زیبا یا خوش تیپ باشد. آنها به معشوقشان به دید یک اثر هنری نگاه می کنند.
حسن و عیب: خوبی قصه هنری این است که رابطه جذاب و هیجان انگیز است. اما همین جذابیت باعث می شود که هم فرد زیبا و هم فرد ستایشگر همیشه دغدغه این را داشته باشد که زیبایی دست نخورده باقی بماند. واقعیت اینجاست که هم در زندگی روزمره و هم در طول عمر حفظ این جذابیت غیر ممکن است. بالاخره آدم ها آسیب می بینند یا پیر می شوند و آن وقت است که برای ستایشگر، «نو» از «کهنه» ارزشمندتر می شود و رابطه به هم می ریزد.

2ــ قصه بازی
 در قصه بازی، عشق مثل یک بازی است. کسانی که این قصه در سرشان است معتقدند که شما در یک رابطه یا می برید یا می بازید. اگر طرف مقابل رابطه را به هم زد شما باخته اید. آنها همیشه در رابطه به این فکر می کنند که چه کسی دارد می برد و چه کسی دارد می بازد. به نظر آنها هدف یک رابطه عاطفی، به حداقل رساندن باخت ها و به حداکثر رساندن بردهاست.
حسن و عیب: خوبی قصه آن است که زندگی جنبه سرگرم کننده و تفریحی پیدا می کند. اما اگر حس بازی کردن خیلی قوی شود، بازی کم کم جدی می شود و آن وقت است که هر دو طرف می خواهند میزان بردهای خودشان را بالا و بالاتر ببرند. آن وقت است که حس رقابت جای حس صمیمیت را می گیرد.

3ــ قصه بهبودی
 در قصه بهبودی یکی از دو طرف دچار یک نوع آسیب است (معتاد شده است، جنگ زده است، زلزله زده است یا آسیب دیگری دیده است). طرف دیگر هم کسی است که دلش می خواهد به یک نفر کمک کند که بهبود یابد. آنها معمولاً فقط با کسی صمیمی می شوند که به کمک احتیاج داشته باشد.
حسن و عیب: خوبی قصه بهبودی این است که ممکن است طرف کمک دهنده واقعاً باعث بهبودی طرف مقابلشان شود. اما عیب های این رابطه بیشتر از حسنش است. اول اینکه طرف مقابل خودش دلش نمی خواهد خوب شود، دوم اینکه رابطه برقرار کردن با یک آدم آسیب دیده بسیار سخت است، سوم اینکه اگر کمک گیرنده خوب نشود، کمک دهنده احساس پوچی می کند.

4ــ قصه خانه
 در قصه خانه، رابطه فقط برای رسیدن به یک محیط زندگی راحت و جذاب شروع می شود. کسانی که این جور قصه عشقی در سرشان است تا می گویند «عشق»، یاد یک خانه گرم و نرم و زیبا می افتند. به نظر آنها یک رابطه عاطفی آرمانی شبیه خانه ای است که خوب به آن رسیده باشند؛ زیبا، تمیز و منظم. در قصه خانه، دو طرف فکر می کنند که عشق بدون خانه غیر قابل تصور است.
حسن و عیب: خوبی قصه خانه این است که دو نفر احساسات مثبتی نسبت به محیط زندگی شان دارند و می توانند این احساسات را به یکدیگر هم تعمیم دهند اما عیبش این است که ممکن است محیط زندگی از خود زندگی مهم تر شود و دو طرف به جای اینکه به خانواده خودشان برسند به خانه خودشان برسند.

قصه های نامتقارن
 حتماً شنیده اید که بعضی ها می گویند من و فلانی مکمل یکدیگریم، برای همین همدیگر را دوست داریم. قصه های نامتقارن مال همین آدم هاست. در این قصه ها همیشه یک نفر نقش فعال و یک نفر نقش منفعل دارد.

1ــ قصه معلم و شاگرد
 در این قصه یک نفر نقش آموزنده را برعهده می گیرد و یک نفر نقش آموزگار، کسی که نقش معلم را دارد دوست دارد یک ریز حرف بزند و چیزهایی که درباره زندگی آموخته است را به نامزدش یاد بدهد. کسی که نقش شاگرد می گیرد هم دوست دارد مرتب به حرف های نامزدش گوش دهد و یاد بگیرد.
حسن و عیب: خوبی این قصه این است که به هر حال دو طرف از نقشی که دارند لذت می برند اما بدی این قصه وقتی آشکار می شود که هر دو در یک زمینه کار کنند؛ مثلاً هر دو همکار باشند. اگر این جور باشد بالاخره کسی که نقش شاگرد را دارد از توازن نداشتن قدرت خسته می شود و رابطه را قطع می کند.

2ــ قصه فداکاری
 بعضی ها هستند که اصولاً دلشان می خواهد در عشق پشت سر هم فداکاری کنند. به نظر آنها اصلاً معنای اصلی عشق همین فداکاری و از خودگذشتگی است. عمیق ترین لذت زندگی کسانی که چنین قصه ای در سرشان پرورانده اند وقتی به دست می آید که کار فداکارانه ای برای معشوقشان انجام دهند.
حسن و عیب: اگر دو زوج در زمینه های مختلف هر دو نقش فداکار را بر عهده بگیرند معمولاً این قصه نتیجه بخش است اما اگر یک نفر احساس کند که دیگر زیاد از حد دارد فداکاری می کند یا زیاد از حد دارد از فداکاری دیگری استفاده می کند، احساس ملال جای احساس لذت را می گیرد.

3ــ قصه حکومت
 کسانی که قصه عشقشان قصه حکومت است معمولاً دلمشغولی عاشقانه شان «قدرت» است. آنهایی که نقش حاکم را می گیرند دوست دارند تصمیم گیرنده اصلی خودشان باشند و از همان اول به طرف مقابلشان می فهمانند «چه کسی رئیس است». آنهایی هم که نقش رعیت را می گیرند دوست دارند گرفتن تصمیمات اصلی را به نفر دیگر واگذار کنند. آنها معتقدند که همیشه باید حرف آخر را یک نفر بزند و ترجیح می دهند که آن یک نفر خودشان نباشند.
حسن و عیب: خوبی این قصه این است که از همان اول شیوه تصمیم گیری را مشخص می کند؛ یعنی چیزی که در اوایل روابط صمیمانه دیگر معمولاً با تعارف از آن می گذرند، اینجا با صراحت مطرح می شود اما بدی اش هم این است که قدرت که به صورت طبیعی یک جزء از رابطه است ممکن است کل رابطه را در بر بگیرد؛ یعنی زن و مرد به صورت وسواسی به این بپردازند که چه کسی صاحب قدرت است. در روابط حاکم و رعیت معمولاً یکی از دو نفر دستش برای سوء استفاده از قدرت باز است و همین مشکل ساز می شود.

4ــ قصه پلیسی
 کسانی که قصه عشقشان پلیسی است مثل یک مأمور پلیس (آن هم از نوع بدش) رفتار می کنند. آنها خودشان را مأمور اجرای قوانینی می دانند که از خودشان در آورده اند. آنها مرتب می خواهند نامزدشان را چک کنند، مرتب به گوشی اش زنگ می زنند و می پرسند الان دارد چه کار می کند و کجاست. به نظر آنها در روابط صمیمانه لازم است که ما مدام مواظب طرف مقابل خودمان باشیم. کسی هم که نقش مظنون را می گیرد می داند که اگر میل به چک کردن نامزدش را نادیده بگیرد، باید حساب پس بدهد.
حسن و عیب: فقط بعضی از آدم هایی که در نقش مظنون در قصه پلیسی قرار می گیرد ممکن است واقعاً لذت ببرند. آنها هم کسانی هستند که احساس ناامنی شدید می کنند و بدشان نمی آید کسی مرتب مواظبشان باشد. اما معمولاً قصه های پلیسی عاقبت خوشی ندارد. شخص مظنون، اول آزادی اش را از دست می دهد، بعد حرمتش را و دست آخر عزت نفسش را.
کسانی که نقش پلیس را بر عهده می گیرند هم ممکن است اولش فقط در حد معقولی نظارت کنند اما دست آخر دچار نوعی بدگمانی مفرط می شوند که برای خودشان هم آزار دهنده است.
منبع:همشهری جوان، شماره 238

خواستگاری قرآنی

خواستگاری قرآنی

روزها و شبها از پی هم می گذشتند و مرد جوان همچنان آواره کوه و بیابان بود.
پس از چند روز آوارگی اینک به صحرای سینا رسیده بود و خدا می دانست در آن سوی صحرا چه سرنوشتی در انتظار او بود.
اندک اندک دورنمای شهری در افق پدیدار شد: مدین؛ جایی که اعراب کنعانی در آنجا سکنی گزیده بودند.
در حومه شهر چاه آبی خوش گوار یافت که شبانان دسته دسته گله های خود را بدانجا می آوردند وآب می نوشانیدند.
اندکی آنسوی تر درست پشت سر آنها دو بانوی باوقار را دید که تلاش می کردند دام خود را از آب بازدارند.
جلوتر رفت و پرسید:
- کار شما چیست؟ چرا همچون دیگران چهارپایان خود را آب نمی دهید؟
- منتظریم تاشبانها همگی از اطراف آن چاه پراکنده شوند.(قصص/23)
و پیش از آنکه سوال دیگری رد و بدل شود که چرا پدرشان آنها را بهر این کار فرستاده ادامه دادند: پدر ما پیری شکسته و سالخورده است.
شعیب نیز که علاقه صفورا به موسی را در برق چشمانش خوانده بود، از این پیشنهاد استقبال کرد اما باید راهی می یافت تا بدان وسیله هم خواسته راستین دخترش را بر کرسی اجابت نشاند و هم حریم خانه اش را از وجود نامحرمی هر جند مطمئن و پاک دامن حفظ کند.
- اگر مایلید این کار را به من بسپارید، هم اینک این زبان بسته ها را آب خواهم داد.
این را گفت و نزد شبانها رفت و عتاب آلوده فریاد برآورد:
- شما چگونه مردمانی هستید که به غیر خود نمی اندیشید؟اجازه دهید نوبت به دیگران هم برسد!
- بسم الله! این شما و این هم دلو آب
گویی آنها گمان می کردند جوان به تنهایی از پس این دلو سنگین بر نخواهد آمد اما این بار نیز مثل همیشه عنایت پرودگار با اقبال بلند او یار بود که توانست دلوی را که ده مرد تنومند به زحمت آن را از دل چاه بیرون می کشیدند به تنهایی بالا آورد.
با همان یک دلو تمامی گوسفندان را سیراب کرد و آنگاه رو به سوی درختی نهاد تا اندکی در سایه سار آن بیاساید.
اما خستگی راه که اینک با گرسنگی دوچندان شده بود هر گونه آسایشی را از وی دریغ می کرد.
به خدایش توکل کرد و گفت:
- بار الها! هر خیر و نیکی بر من فرو فرستی! سخت بدان نیازمندم.(همان/24)
دختران شعیب آن روز زودتر از همیشه به خانه بازگشتند و حال آنکه در تمام طول راه، اندیشه این جوان ناآشنا و امداد کریمانه اش لحظه ای از خاطر شان دور نمی شد. مدام از خود می پرسیدند:
براستی او که بود؟
چقدر با دیگران فرق داشت؟
رعنایی قامت را با عفت و نجابت آراسته بود.
ساعتی بعد، شعیب که انتظار بازگشت زود هنگام دخترانش را نداشت متحیرانه پرسید: نور چشمان پدر! چگونه است که امروز زودتر از همیشه رو به سوی خانه آورده اید؟
دختر بزرگتر، صفورا، ماجرای برخورد جوانمردانه موسی را برای پدر باز گفت.
با شنیدن این اوصاف، گویی حرارت اشتیاق در وجود شعیب بالا گرفت.
- صفورا دخترم! این جوان را که گفتی اکنون کجاست؟
- در همان نزدیکی، در سایه سار درختی آرمیده است.- شتابان نزد او برو و او را نزد من بخوان و اگر دلیل خواست بگو پدرم مشتاق است تا مزد سقایتی که کرده ای به تو باز پس دهد.
دخترک اگر تا کنون تردیدی هم داشت این بار دیگر یقین کرد که این جوان مرد ایده آل رویاهای اوست.
دخترک در حالیکه با حیا و آزرم راه می رفت نزد موسی آمد و او را نزد پدر فراخواند.(همان/25)
موسی که این را عنایتی از جانب پروردگار خود می دانست دعوت شعیب را اجابت کرد و همراه دختر روانه شد.
در میانه راه هر از چندگاه، بادی سخت فرو می وزید و گوشه ای از دامن بلند دختر را به این سو و آن سو می کشانید.
موسی که تماشای این منظره برایش سخت گران بود، صدا زد:
اندکی صبرکن، بگذار من از پیش تو حرکت کنم و تو از پس من بیا! آنگاه که به دوراهی رسیدم، با پرتاب سنگریزه ای، راه خانه را به من نشان ده.
دخترک اگر تا کنون تردیدی هم داشت این بار دیگر یقین کرد که این جوان مرد ایده آل رویاهای اوست.
با این همه، هرگز اجازه نداد که علاقه قلبی او از باطنش به ظاهر و از دلش بر زبان جاری شود و در عوض آرزو می کرد خداوند، خواسته قلبی اش را جامه عمل پوشاند.
و از آنجا که سنت دیرینه خداوند است که هر گاه کسی صادقانه بر او تکیه و اعتماد ورزد او نیز یاریش می کند، اکنون آرام آرام مقدمات وصلت نا خودآگاه فراهم می آمد و حجب و حیای دختر، و پاکدامنی پسر، به ثمر می نشست.
شعیب نبی با شنیدن قصه زندگی موسی فرمود:
بیمناک مباش که (با آمدن به این شهر) از قوم ستمگر نجات یافتی.(قصص/25)دختر که علاقه به موسی در دلش جوانه زده بود به محضر پدر پیر خود عرضه داشت:
پدر جان! او را به خدمت بگیر!چه آنکه شایسته ترین فرد برای استخدام، کسی است که قوی پنجه و امانتدار باشد(همان/26)
شعیب نیز که علاقه صفورا به موسی را در برق چشمانش خوانده بود، از این پیشنهاد استقبال کرد اما باید راهی می یافت تا بدان وسیله هم خواسته راستین دخترش را بر کرسی اجابت نشاند و هم حریم خانه اش را از وجود نامحرمی هر چند مطمئن و پاک دامن حفظ کند.
از این رو خود از جانب دختر به خواستگاری از جوان مبادرت ورزید.
- مایلم تا از این هر دو دختر، یکی را به نکاح تو در آورم مشروط به اینکه هشت سال(به عنوان مهریه) برای من کار کنی و اگر ان را به ده سال کامل کنی تصمیم با توست و من میل ندارم کاری سنگین بر دوش تو بگذارم؛ و اگر خدا بخواهد مرا از نیکوکاران خواهی یافت(همان/27)
موسی که عفت و پاکدامنی دختر را پیشتر دیده بود، اینک از حسن رفتار پدر و اصالت خانودگی دختر مطمئن شد و در پاسخ گفت:
این پیمان میان ما دو تن جاری باشد، و البته هر کدام از این دو مدت راکه به پایان رسانم ستم و تحمیلی بر من نخواهد بود و خدا گواه است بر انچه می گوییم.(همان/28)
و این چنین بود که حق تعالی سرنوشت دختری عفیف را با حیات ثمر بخش پیامبری اولوالعزم گره زد.
منبع:گروه دین تبیان

نکته ای که پیش از ازدواج باید بدانید

نکته ای که پیش از ازدواج باید بدانید

"ازدواج یک نـهاد فـوق الـعـاده اســت، امـا آیا کسی دوست دارد کـه در یـک نـهـاد قــرار بگیرد؟" ازدواج یکی از مـهمترین صمیماتی است که شما در زندگی خـود می گیرید. من و هـمسرم 28 سـال پیش با هـم ازدواج کـردیــم. در آن زمان خیلی از چیزهایی را که الآن می دانیم را نمی دانستیم و
مـطمئن هسـتم کـه تـعداد زیـادی از افراد نیز هستند که از همان موارد مشابه اطلاع کافی ندارند. خداوند به من کمک کرد تا بتوانم 12 نمونه از بینش هایی را که قبل از ازدواج طرفین رابطه باید نسبت به آن آگاهی داشته باشند را در این قسمت برای شما تشریح می کنم.
----------------------
1- ازدواج از سوی خدا برنامه ریزی و طراحی می شود. به همین دلیل در این امر خیر باید به دنبال رهنمود های خداوند باشیم. اغلب اوقات ما کاری را انجام می دهیم که دیده ایم دیگران انجام می دهند. افراد مختلف ایده های متفاوتی نسبت به ازدواج دارند، اما نمی توانیم نظر همه افراد را در مورد ازدواج بدانیم و در عین حال باید به خاطر داشته باشیم که چیزی که در مورد یک زندگی مشترک کار می کند، ممکن است در مورد سایر زندگی های مشترک درست از آب در نیاید. بنابراین به حرف چه کسی باید گوش کنید؟ خوشحالم که این سؤال برای شما پیش آمد. به عقیده من باید مطالعه خود را زیاد کرده و در برخی مواقع به کتب مذهبی نیز مراجعه کنید. از جمله کتاب های مفید در این زمینه می توان به موارد زیر اشاره کرد: "پیش از اینکه بله بگویید" نویسنده نورمن رایت، "خیلی زود، خیلی صمیمی" نویسنده جیم تالی.
2- به نظر من بهتر است پیش از ازدواج چند جلسه مشاوره خانوادگی را طی کنید. مراکز مشاوره ای وجود دارند که می توانند به شما کمک کنند تا در وهله اول خودتان را بهتر بشناسید و سپس ببینید چه کسی می تواند شریک مناسبی برای زندگی با شما باشد. سوابق خانوادگی، خصوصیات اخلاقی، و سایر جنبه های زندگی توسط مشاور تحلیل و بررسی می شود. یک سری سؤال های از پیش تعیین شده در داخل یک پرسشنامه تهیه و تدوین شده اند و پر کردن آن می تواند کار جالب و سرگرم کننده ای باشد.
3- زمانی که تازه وارد زندگی زناشویی می شوید، شور و هیجان بسیار زیادی از قبل از عروسی تا ماه عسل وجود دارد. به مرور زمان همه شور و هیجان ها آرام می گیرد و شما آهنگ زندگی جدید خود را احساس می کنید. در این زمان ناگهان نگاهی به شریک زندگی خود می اندازید و از خودتان سؤال می پرسید که: "چرا من اینکار را کردم؟" برخی از افراد به این مرحله که می رسند قدری می ترسند و احساس می کنند که کار اشتباهی انجام داده اند. باور کنید که این مسئله یک امر کاملاً عادی است. اولین دعوای شما شکل می گیرد و بر سر این مطلب که کاغذ توالت باید از کدام سمت قرار بگیرد، با هم جر و بحث می کنید. به مرور زمان یاد می گیرید که باید مصالحه و سازش بیشتری با هم داشته باشید. به هر حال در همه مراحل زندگی انسان ها با شک و تردید های مختلفی روبرو می شوند. آگاهی از این مطلب می تواند شما را آرام کند. شما یک فرد کاملاً نرمال هستید.
4- برای تفریح وقت بگذارید. یک زندگی موفق نیازمند کار و تلاش است. اما شما باید برای تفریح نیز وقت بگذارید. یاد گرفتن طریقه زندگی با یک فرد جدید در یک رابطه دو جانبه صمیمی، نیازمند تلاش هر دو نفر است. باید یاد بگیرید چگونه می توانید با هم ارتباط برقرار کرده و یکدیگر را درک کنید، در سمینارهای مربوط به ازدواج، و زندگی مشترک شرکت کنید، هم فال است و هم تماشا. تفریح و خوشحالی را تبدیل به خاطره ای نامحسوس از زمان مجردی نکنید. با هم خاطرات جدید را خلق کنید. به هم توجه کنید و از بودن با هم لذت ببرید.
5- این روزها به دلیل وجود فشارهای اجتماعی و اعتقادات غیر مذهبی تاکید چندانی به عدم برقراری رابطه جنسی پیش از ازدواج نمی شود. عدم رابطه جنسی پیش از ازدواج تبیین کننده بنیان اعتماد طرفین نسبت به یکدیگر است. بسیاری از افراد هستند که به دلیل عدم اطمینان به یکدیگر ساعت های طولانی در پی تعقیب هم هستند، یکدیگر را متهم به خیانت می کنند و هیچ ارزشی برای هم قائل نمی شوند. شاید قدری بی معنی باشد، اما به هر حال اینچنین است. ما به بسیاری از زوج هایی که به هم در مورد مسائل جنسی بدبین هستند پیشنهاد می کنیم که ازدواج نکنند. منظور از عدم برقراری رابطه جنسی کلیه رفتارهای جنسی است و فقط به نزدیکی محدود نمی شود. به عنوان مثال اورال سکس و یا حتی معاشقه نیز می تواند به عنوان نوعی رابطه جنسی در نظر گرفته شود. خداوند تعیین کرده که رضایت جنسی فقط باید در زندگی مشترک وجود داشته باشد. زمانیکه با هم نامزد می کنید به هیچ وجه دلیلی وجود ندارد که رابطه جنسی برقرار کنید. طبق روایات، بستر مکان مقدسی است و خداوند خود سزای افراد هرزه را می دهد. سکس نوعی ورزش نیست که هر زمان که اراده کردید آنرا انجام دهید بلکه یکی شدن فیزیکی، عشقی، و روحی است. سکس مسئله ای است که ازدواج را ازدواج می کند. شما با شریک زندگی خود یکی میشوید. همه ما نزد خداوند جایگاه ویژه ای داریم و او می خواهد ما از هر گونه گناه، شرمساری، بیماری، حقارت و ناپاکی به دور باشیم. او هم دوست دارد که ما صمیمانه ترین رابطه محبت آمیز را تجربه کنیم. اگر شما و نامزدتان در حال حاضر نمی توانید شهوت خود را کنترل کنید چه تضمینی وجود دارد که پس از ازدواج بتوانید این کار را انجام دهید؟
باید بدانید که ارزش های شریک زندگیتان چه چیزهایی هستند. همچنین باید از ارزش های فردی خود نیز آگاهی داشته باشید. چه چیزی برایتان اهمیت دارد؟ آیا ارزش های شما دو نفر با هم سازگار هستند. در طول مدتی که صرف قرارهای ملاقات می کنید، باید در مورد یک چنین مسائلی با هم صحبت کنید. آیا بچه می خواهید؟ اگرجوابتان مثبت است، چند تا؟ عقاید مذهبی یکسانی دارید؟ آیا از نظر مذهبی عقاید یکسانی دارید؟ این مقوله از اهمیت خاصی برخوردار می باشد, شاید وقتی که فقط با هم قرار ملاقات می گذارید و حتی در ابتدای زندگی مشترک درگیری های چندانی در مورد مسائل دینی با هم پیدا نکنید، اما زمانیکه پای بچه ها به زندگی مشترک باز میشود، معمولاً مسائل مذهبی اهمیت بیشتری پیدا می کنند، چراکه هر یک از والدین تصمیم می گیرد به فرزندش اعتقادات و ارزش های مذهبی شخصی خود را منتقل کند.
7- در مورد کلیه روابط عاشقانه گذشته با هم صحبت کنید. مسائل عاطفی گذشته را برای شریک زندگی خود باز کنید، چراکه درمیان گذاشتن یک چنین مسائل خصوصی و شخصی می تواند شما را به سطوح عمق تری از صمیمت برساند. هر کدام از طرفین حق دارند که از جزئی ترین مسائل زندگی شما آگاهی داشته باشند. زمانیکه با هم ازدواج کردید نباید هیچ نقطه مبهمی وجود داشته باشد که طرف مقابل را سورپریز کند. اگر با هم توافق می کنید که گذشته مربوط به گذشته است و بهتر است حرفی در این مورد نزنید، من به شما قول می دهم که یک روز وقتی اصلاً انتظارش را ندارید یک نفر از گذشته می آید و برای شما مشکل درست می کند. زمانیکه این اتفاق بیفتد احساس ناامنی ایجاد شده و درد و رنج بیشتری وارد رابطه می شود. اگر احساس میکنید که نمی توانید به طور کامل به طرف خود اعتماد کنید شاید هنوز به مرحله ای نرسیده باشید که آماده ازدواج باشید. این یک امتحان صداقت و آسیب پذیری است.
8- هیچ گاه سازش نکنید. درست است که هیچ انسان کاملی وجود ندارد، اما شما استحقاق بهترین همسر را دارید. برخی از افراد پیشنهاد ازدواج را فقط به دلایل زیر قبول می کنند: فکر می کنند شاید دیگر یک چنین اتفاقی در زندگی برایشان رخ ندهد، بچه دارند و شاید کسی حاضر به زندگی کردن با آنها نباشد، فکر می کنند که: "من آدم خاصی نیستم به همین دلیل حق انتخاب ندارم"، و یا "دوستش ندارم ولی این فرد با ثبات است و می تواند حامی خوبی برای من باشد. هیچ کدام از این موارد نمی توانند دلیل خوبی برای "بله" گفتن به شمار روند. از آنجایی که ازدواج را خداوند پایه ریزی کرده می تواند مکان امنی برای اجتماع دو انسان که پایبند ارزش های الهی هستند، باشد. هدف اصلی ازدواج این است که انسان ها ابتدا بتوانند عشق را در روی زمین احساس کنند تا بعدها به جمع خانوادگی بزرگ خود در بهشت بپیوندند. از خداوند بخواهید که شریک مناسب زندگیتان را پیش رویتان قرار بدهد. منتظر نشانه خداوند باشید و جان فشانی نکنید.
9- از یکدیگر سؤال های مهم بپرسید. زمانی که با هم قرار ملاقات می گذارید زمان مناسبی است که سؤال های مهم و کلیدی را مطرح کنید: در چه نوع خانواده ای بزرگ شدی؟ پدر و مادر در کنار هم زندگی می کردند یا از هم جدا شده بودند؟ با توجه به خانواده اصلی خود از زندگی مشترک خود چه انتظاراتی دارید؟ چه تصمیماتی در ابتدای زندگی برای تعلیم و پرورش بچه خواهید گرفت؟ این جمله را کامل کند: "زمانیکه ازدواج کنم و بچه دار شوم هیچ وقت...."
در مورد رابطه خود با والدین جنس مخالف خود صحبت کنید به عنوان مثال پسر و مادر، دختر و پدر. ارتباط با والدین جنس مخالف می تواند اثر مهمی بر روی نحوه رفتار ما با همسرمان داشته باشد. اگر پدر او با مادرش بدرفتاری کند به احتمال زیاد او نیز با خانمش بدرفتاری خواهد کرد. در این زمینه می توانیم یک کتاب به شما معرفی کنیم با نام "1000 سؤال برای زوج ها"
10- قبول نامزد به عنوان همسر آینده مسئله مهمی است که در همان ابتدا شما باید بر روی آن فکر کنید. برای پذیرش یک فرد دیگر شما باید ابتدا خودتان را بپذیرید. شاید در خیلی از کارها خوب ظاهر شوید اما در عین حال اموری نیز وجود دارند که شما نیاز به تمرین و ممارست بیشتری در آنها دارید. تمام این نقاط ضعف و قوت در کنار هم جمع می شوند و شما را می سازند. پذیرش سبب می شود که افراد خودشان باشند و بی قید و شرط به هم عشق بورزند، همانطور که خداوند به بنده هایش عشق می ورزد. اگر فرد احساس کند که پذیرفته نمی شود و از عزت نفس پایینی برخوردار باشد، آنوقت پذیرش خود را برای دیگران نیز سخت می کند و هیچ کس نمی تواند او را واقعاً از صمیم قلب دوست بدارد. در اینجا به اهمیت مشاوره های قبل از ازدواج پی می بریم. زمانیکه ما دانه ای را می کاریم، بالای سر آن نمی ایستیم و نمی گوییم: "زود باش، زود باش، رشد کن، تو سریع رشد نمی کنی، خیلی کندی!" مانند گیاهان انسان ها نیز برای رشد و تعالی، نیازمند زمان هستند و برای این امر نیازمند مراقبت، اهمیت و عشق هستند، درست مانند یک گیاه که نیاز به آب و نور خورشید دارد. هر چقدر خودتان را بهتر بشناسید، آنوقت خیلی راحت تر می توانید شریک زندگیتان را بشناسید. هیچ وقت تلاش نکنید که طرف مقابل را عوض کنید.
11- نسبت به انجام هر گونه آزار و اذیتی هشیار باشید. آیا شریکتان تا کنون سعی کرده با بی حرمتی، توهین و حقارت حرف خودش را به کرسی بنشاند؟ آیا شما را با برخوردهای فیزیکی تهدید کرده؟ آیا احساس می کنید تهدید می شوید؟ آیا تا کنون مورد اصابت قرار گرفته اید؟ شما را هل داده؟ اشیاء را پرتاب می کند؟ هر زمان به هر دلیلی سیلی میزند؟ هیچ یک از رفتارهای ذکر شده قابل قبول نیستند. کسی حق ندارد شما را مورد اصابت قرار دهد و تقصیر شما هم نسیت که مورد آزار و اذیت قرار گرفته اید. آیا همسرتان قصد دارد تا شما را از دوستان و کسانیکه دوستشان می دارید، دور کند؟ با مشاهده هر یک از این موارد باید یا رابطه را تمام کنید و یا به آنها بگویید تا زمانیکه به روانپزشک مراجعه نکنند، قادر به ادامه رابطه نخواهید بود. خودتان را گول نزنید، هر رفتار بد قبل از ازدواج، پس از ازدواج چند برابر بدتر خواهد شد. همه روزه افراد بسیار زیادی قربانی خشونت کسانی می شوند که آنها را می شناسند. لطفاً این مسئله را جدی بگیرید.
12- زمانی را نیز به عبادت دو نفری اختصاص دهید. ارزش این کار آن است که وقتی یک زندگی روحانی را پایه ریزی می کنید، در مسیری قرار می گیرید که خداوند در تمام مراحل زندگی حامی و پشتیبانتان خواهد بود. در یک ازدواج روحانی 3 طرف وجود دارد: شما، خدا، همسرتان. در زمان بروز مشکلات پیروی از رهنمون های الهی می تواند بزرگترین کمک را به شما کند.
13- نکته اضافی: افراد مجردی که بچه دارند؛
زمانی که پای بچه ها به میان می آید، لطفاً از آنها سؤال کنید که احساسات خودشان را با شما در میان بگذارند. اگر احساسات منفی داشتند، روی این مسئله دقیقتر بشوید و به دنبال علت ها بگردید. من به شدت توصیه می کنم که تمام افرادیکه در ازدواج دخیل هستند تحت مشاره قرار بگیرند. باید برنامه هایی پیرامون تسهیل ارتباط میان همه افراد طراحی و تنظیم شود. اگر هر دو طرف بچه داشته باشند همه باید در مشاوره های خانوادگی پیش از ازدواج شرکت کنند. کتاب پیشنهادی "قبل از ازدواج مجدد"
14- نکته اضافی: ازدواج با کسی که بچه دارد؛
از خود این سؤالات را بپرسید: آیا من با احساسات کودکان می توانم هماهنگ شوم؟ آیا می توانم به حرف های آنها گوش دهم؟ ایا آنقدر انعطاف پذیری دارم که بتوانم با آنها سازش کنم؟ آیا می توانم کلاس ها، کتب و مشاوره های لازم در این زمینه را پشت سر بگذارم؟ و برای آقایون: آیا می توانم مردانگی خود را وقف کنم و نکات منفی بچه ها را تحمل نمایم؟ آیا تصور می کنید که همسرتان بتواند از پس بچه ها بربیاید؟
15- تست های پزشکی
پیش از ازدواج توصیه می شود آزمایشات زیر را انجام دهید:
تست HIV، هپاتیت C، هپاتیت B و آزمایش خون
منبع:تبیان گلستان

هفت هشدار برای دوران عقد

هفت هشدار برای دوران عقد

دوران عقد برای بیشتر زوج‌های جوان، دورانی پر از اضطراب، ناشناختگی و نگرانی است. دورانی که باید در آن یاد بگیرند چطور با یکدیگر رفتار کنند و چطور خود را برای شروع زندگی مشترکشان آماده کنند. در اینجا 7 نکته مهمی را می‌خوانید که معمولا جوان‌ها آن را فراموش می‌کنند یا درباره آن اطلاعاتی ندارند.
7 هشدار برای دوران عقد

1ـ زندگى مشترک میدان جنگ نیست
 همه چیز بستگی به این دارد که با چه نگاهی وارد زندگی مشترک می‌شوید. می‌خواهید ازدواج کنید تا روی در و همسایه و فامیل را کم کنید یا یک زندگی مستقل آرام داشته باشید. اگر هدف اول ذهن‌تان را پر کرده باشد، هر قدمی که بردارید در راستای مقایسه، خودنمایی، رقابت و جنگ و جدل خواهد بود. شما شاید بخواهید از نظر اطرافیان فوق العاده به نظر برسید اما برای این فوق العاده به نظر رسیدن، مجبورید مدام به نامزدتان فشار بیاورید و او را مطابق خواسته اطرافیان تغییر دهید.
چیزی که قطعا اصطکاک رابطه شما را بالا می‌‌برد و باعث جنگ و دعوا می‌‌شود. سعى نکنید بر همسرتان تسلط داشته باشید. به عبارت دیگر با هم و در کنار هم باشید نه جدا از هم و رو در روى هم!

2ـ محبت را فراموش نکنید
 شاید فکر کنید که همیشه به همسرتان محبت کرده‌اید اما این محبت چیزی است که شما می‌‌بینید یا او هم آن را احساس می‌‌کند؟ برای محبت کردن به همدیگر، با روش خودتان پیش نروید، سعی کنید بفهمید طرف مقابل چه چیزی را نشانه محبت شما می‌‌داند و همان کار را برایش انجام دهید. این کار فقط مربوط به روزهای اول ازدواج نیست بلکه با گذشت زمان اهمیت آن بیشتر و بیشتر می‌شود.

3ـ صادقانه اعتراف کنید
 نترسید باید از همین اول کار گربه را دم حجله بکشید و اقتدارتان را حفظ کنید. وقتی اشتباه مى‏کنید، با صداقت اظهار پشیمانى کنید. این تنها علاج واقعه است. قبول نکردن اشتباه و نپذیرفتن خطا، اختلافات را دامن خواهد زد.

4-خودتان را شریک کنید
 در مطرح کردن مسائل ناخوشایند و نامطلوب سعى کنید خود را هم دخالت دهید. مثلاً به جاى اینکه بگویید «چرا با فلانى این طور برخورد کردى»، بهتر است بگویید: «کاش با فلانى این طور برخورد نمى‏کردیم.»

5-از کوره در نروید
 همه ما ایرادهایی داریم که ممکن است طرف مقابلمان را آزرده کند. اگر قرار باشد هر کدام مرتب از همدیگر عصبانی شوید و سفره دل‏تان را پیش دیگران باز کنید که سنگ روی سنگ بند نمی‌‌شود. پیش پدر و مادرتان درددل نکنید و دعواها و اختلافات جزئی تان را به آنها نگویید. با این کار نه تنها آنها را نگران می‌‌کنید، بلکه باعث سست شدن پایه‌های زندگی تان هم می‌شوید. یادتان باشد که از قدیم گفته‌اند حرمت امامزاده را متولی‌اش نگه می‌دارد. حرمت خانواده دونفره‌تان را حفظ کنید!

6ـ با هم باشید
 اگر مى‏خواهید عشق و علاقه‏تان تداوم داشته باشد، باید زمان کافى براى با هم بودن و ابراز محبت کردن اختصاص بدهید. سعى کنید به انگیزه عشق و ازدواج‏تان بیندیشید؛ با همسرتان در باره نخستین روزهاى آشنایى و دوران خوشِ اولین روزها گفتگو کنید. یادآورى شادى‏ها و رویدادهاى شیرین، هم وجودتان را گرم کرده و هم تازگى و طراوت رابطه شما را با همسرتان حفظ خواهد کرد.

7ـ سازگاری را تمرین کنید
 زندگی‌ای که به زودی شروع می‌‌کنید، پر از دردسر و سختی های جدید خواهد بود. قرار نیست بترسید، همه عروس و دامادها یک روز این دوران را گذرانده‌اند و با این مشکلات دست و پنجه نرم کرده اند. تنها باید یاد بگیرید که انعطاف پذیر باشید و زود جا نزنید. برای این کار از اولین روزهای نامزدی‌تان تمرین کنید تا برای شروع زندگی آماده باشید!
منبع:تبیان