اختلالات روانی و روان شناسی ازدواج

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

اختلالات روانی و روان شناسی ازدواج

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

چگونگی رفع اختلافات خانوادگى

چگونگی رفع اختلافات خانوادگى
اختلافات و مشاجرات و دعواهاى متداوم، براى پیکر خانواده، بیماری است و لازم است بیمارى را هم از نظر پیشگیرى مورد بحث قرار دهیم و هم از نظر درمان.
گفتار پیش بر محور پیشگیرى اختلافات دور مى زد. اکنون می خواهیم شمه اى نیز درباره کیفیت رفع اختلاف و درمان سخن بگوییم؛ توجه به وظایف و مسؤولیت هاى خود و طرف مقابل و محدود کردن توقعات به آنچه وظیفه دیگرى است، نه تنها عامل جلوگیرى از بروز اختلاف، بلکه عامل رفع اختلاف نیز هست.
مبارزه با هواى نفس و خودخواهى و غرور و خودپسندى، نه تنها جلو بروز اختلاف را مى گیرد، بلکه مى تواند اختلافات موجود را هم به صلح و آشتی و تفاهم تبدیل کند.
گاهی چنین است که هر یک از طرفین، از دیگرى انتقاداتی دارد و هیچ یک نیز حاضر به پذیرفتن انتقادات دیگری و برداشتن گامى در جهت تفاهم و توافق نیست.
گاهی چنین است که یکى از زن و شوهر، از انجام وظیفه خود تخلف می ورزد، یا زن از اطاعت همسر در محدوده امور زناشویى سرباز می زند و حاضر نیست طبق گفته قرآن در برابر همسر خویش (قانت) باشد و یا در غیاب او حافظ مال و ناموسش باشد. و یا مرد، از دادن نفقه و حسن معاشرت، خوددارى مى کند.
گاهی نیز چنین است که هر یک از طرفین با سعه صدر، به تذکرات و انتقادات دیگرى توجه مى کند و با صداقت و صمیمیت، مسائل و مشکلات را حل مى کنند و نیازى به هیچ گونه توصیه و اقدامى از هیچ ناحیه اى نیست.
یکی از حالاتى که شدیداً مورد توجه قرآن مجید است و باید برای آن چاره اندیشى شود، حالت (نشوز) زنان در زندگى خانوادگی است. این حالت، نقطه مقابل (قنوت) است. گفتیم: زن (قانت) زنی است که در محدوده زناشویى، در برابر شوهر، مطیع و متواضع است. بنابراین، زن (ناشزه) زنى است که در همان محدوده، به عصیان و سرکشى روی مى آورد.
قرآن مجید، از مردان خواسته است که سعى کنند طبیبانه، در صدد علاج برآیند و گرمى و جذابیت را به کانون خانواده بر گردانند و در این راه، استفاده از چند تاکتیک را تجویز و توصیه کرده است.
در این باره مى گوید:
وَالهتی تَخِافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِى المَضِاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ؛(15).
زنانی که از نافرمانى آنها بیم دارید، موعظه کنید و آنها را در بسترها ترک کنید و بزنید.
در حقیقت، قرآن مجید توصیه فرموده است که از تاکتیک های سه گانه موعظه و بى اعتنایى به آنها در بستر خواب و زدن استفاده شود.
به کار بردن این تاکتیک ها تدریجى است. در درجه اول باید مرد سعى کند از راه ارشاد و موعظه، زن را به راه آورد؛ اگر این تاکتیک مؤثر واقع نشد به تاکتیک دوم و سوم، روى مى آورد.
مقصود از رها کردن زن در بستر خواب که دومین تاکتیک است و در صورت عدم تأثیر موعظه و اندرز، به کار گرفته مى شود، چیست.
یک احتمال، ترک همخوابگى است و احتمال دوم، این است که بدون ترک همخوابگى، مرد در بستر نسبت به زن بى اعتنایى کند و او را مورد بى مهرى قرار دهد؛ البته احتمال دوم با توجه به کلمه (مضاجع) قوی تر است.
طبیعی است که این تاکتیک ها همه مقدمه آشتى و جذب و انجذاب است و نباید به صورتى عمل شود که به جاى جذب و انجذاب، دافعه و گریز، حاکم گردد.
زبان موعظه باید زبانى شیرین و لحن آن باید لحنی دل نشین باشد. موعظه کننده، حتماً باید ثابت کند که دلسوز و امین و خیرخواه است و تسلیم هواى نفس و اغراض و مقاصد شیطانی نیست.
مردی که از اول او را موظف کرده اند که واعظ باشد، چگونه قابل قبول است که بلافاصله از او بخواهند که به (قهر تمام عیار!) روى آورد و اقدام به ترک همخوابگی کند!.
مگر در زندگى زناشویى قاعده صحیح این نیست که مرد مظهر احسان باشد!
آیا بهترین نوع احسان این نیست که اگر زن مرتکب خطا و جهالتی بشود، مرد با گذشت و بزرگوارى در صدد اصلاح او بر آید! آیا راه اصلاح، دورى کردن و فاصله گرفتن در حدى است که راه آشتى و الفت باز بماند یا بستن این راه!.
بهتر است براى این که مرد بداند تا چه حد وظیفه او در قبال همسر و تحکیم روابط همسرى سنگین است، به سخنى از امام صادق(ع) توجه کنیم.
از آن بزرگوار پرسیدند: حق زن بر مرد چیست که اگر مرد آن حق را به جای آورد، مظهر احسان باشد.
فرمود:
یشْبِعُها وَیکْسُوها وَإنْ جَهِلَتْ غَفَرَلَها؛(16).
او را سیر مى گرداند و بدنش را مى پوشاند و اگر جهالتى کند، او را مورد گذشت قرار مى دهد.
زنی که در برابر شوهر به نشوز روى آورده، گرفتار نوعى جهالت شده است. جهالت را نباید با جهالت پاسخ داد. مهم این است که اشخاصى که به جهالت روى آورده اند، اصلاح بشوند و راه اصلاح این نیست که جهالت را با جهالت پاسخ دهیم. چنین رویه اى هم برای زندگى خانوادگى مضر است و هم براى زندگى اجتماعى. شیرینی زندگى خانوادگى و اجتماعى، در تجاذب است نه تدافع. جهالت را با جهالت پاسخ دادن، تدافع است؛ اما پاسخ جهالت با وعظ و ارشاد وحدِاقل قهر - که همان بی اعتنایى در بستر خواب است - زمینه ساز تجاذب است و امید می رود که با به کار گرفتن این گونه تاکتیک ها بار دیگر پیوند الفت و وحدت، استحکام یابد و دفع و گریز و نفرت، از کانون خانواده رخت بربندد.
با این توضیحاتى که داده شد، در مورد تاکتیک سوم نیز معلوم است که هدف، اعمال قدرت و درهم کوبیدن جسم نحیف و اندام لطیف زن نیست.
شاید انسان با یک نظر ابتدایى در مورد سومین تاکتیکی که در قرآن توصیه شده است، فکر کند که اسلام خواسته است دست مرد را باز بگذارد تا هرگونه بخواهد درباره زن اعمال قدرت کند و با کتک و مشت و سیلی و لگد او را در برابر خود تسلیم نماید، در حالى که هرگز چنین نیست.
بدیهی است که زدن مراتبى دارد. از یک پس گردنى بسیار معمولی و بى درد و رنج گرفته تا مرحله اى که شخص از حرکت بیفتد، ولی نمیرد، همه زدن محسوب مى شود. تنها آن وقتى که شخص بر اثر زدن، قلب و پیکرش از کار بیفتد، دیگر زدن نه، بلکه کشتن گفته می شود!.
نکته مهم این است که حد و مرز زدن را چه کسى باید مشخص کند آیا مرد حق دارد درباره حد و مرز زدن خودش تصمیم بگیرد و پیکر نحیف زن مظلومى که گفتیم: اسلام، (ریحانه) خلقت و گل زیبا و با طراوت بوستان هستى اش مى داند، آن چنان در زیر ضربات شلاق و مشت و لگد و سیلى و چوب درهم بکوبد که پژمرده و ناتوان و رنجور گردد!.
آیا زدن در چه موردى تجویز شده و آن جا که تجویز شده، چگونه زدنی مراد است! چه کسى باید حد آن را تعیین کند! شوهر یا مقام دیگرى!.
ما قبلاً گفته ایم که وجوب اطاعت زن از شوهر و به اصطلاح قرآنى (قنوت) زن، صرفاً در محدوده زناشویى است و شوهر حق این که او را به جاروکشی و کهنه شویى و آشپزى و لباسشویى و این گونه کارها وادار کند ندارد. اینها چیزهایى است که از راه تفاهم و صمیمیت و همکارى و همفکرى و گذشت و ایثار باید به وسیله خود زن و شوهر حل شود و بنابراین، شوهر در این گونه امور، حتى حق مؤاخذه زن را هم ندارد، تا چه رسد به این که بخواهد قلدرى کند و با ضرب و جرح، او را تسلیم اراده خود سازد.
مرد باید بداند که کلفت یا کنیز به خانه نیاورده، بلکه همسر، همکار، همفکر و یار و مددکار به خانه آورده است و از او باید فقط انتظار (قنوت) و (حفظ) داشته باشد.
بنابراین، تاکتیک هاى سه گانه در محدوده خاص نشوز زن و ترک قنوت است و ربطی به مسائل و امورى که معمولاً در محیط خانواده، زنان به خاطر همکاری و همفکرى و همدلى انجام مى دهند ندارد. این، پاسخِ سؤال اول.
اما پاسخ سؤال دوم؛ یعنى: حد و مرز زدن تا کجاست.
خوشبختانه، در این مورد، این مرد نیست که هرگونه بخواهد عمل مى کند، بلکه اسلام، این قدر او را در این راه محدود کرده که اگر بگویم: این گونه زدن ها به نوازش کردن شبیه تر است تا تنبیه بدنى، گزاف نگفته ام.
زدنی که اسلام تجویزکرده، زدنى است دوستانه و آشتى انگیز، نه قهر انگیز و رنج و رنجش آور.
وقتی مرد در برابر جهالت زن، حق جهالت کردن ندارد و موظف است که مظهر احسان باشد، پرواضح است که دست او براى زدن بسته شده و حق اعمال زور و قدرت مردانه خود را در این مورد ندارد و بهتر است زور و قدرت خویش را براى جبهه هاى جنگ و دفاع از استقلال میهن و مکتب نگاه دارى کند.
فقهای ما مى گویند:
مرد حق ندارد زن خود را طورى بزند که جاى آن بشکند، یا زخم و جراحت ایجاد شود و حتى رنگ پوست کبود و سرخ بشود.
لازمه این مطلب این است که: اگر مردى زن خود را طورى بزند که استخوان بشکند یا جاى آن مجروح شود یا کبود و سرخ گردد، باید قصاص شود یا دیه آن را طبق دستور اسلام به زن بپردازد.
از امام باقر(ع) روایت شده است که: (إنَّهُ الضَرْبُ بِالسِواکِ‏(17)؛ مقصود، زدن با مسواک است.).
معلوم است که وقتى مرد براى زدن همسر، از حربه اى چون مسواک بتواند استفاده کند، تا چه اندازه حق اعمال قدرت پیدا مى کند!.
در قرآن راجع به زدن زن داستان شیرینى داریم:
ایوب در آن حالت رنجورى و دردمندى به واسطه شکوه همسرش خشمگین شد و او را که یگانه پرستار مهربانش بود، از خود راند و سوگند یاد کرد که اگر بهبود یابد، صد ضربه شلاق به او بزند؛ اما هنگامى که بهبود یافت، خداوند به او دستور داد:
وَخُذْ بِیدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَلاتَحْنَثْ؛(18).
یک دسته گیاه بردار و او را بزن و با سوگند خود مخالفت نکن.
معلوم است که این گونه زدن، به نوازش کردن شبیه تر است تا آزردن و ناراحت کردن!.
بدین ترتیب، باید در برابر عظمت قرآن و رهبران اسلام سرتعظیم فرود آوریم که در مسأله زدن زنان، عاملى باز دارنده هستند، نه عامل تحریک کننده!.
زنی که مى بیند شوهرش در برابر جهالت او، موعظه و ارشاد مى کند و عکس العمل او در برابر این جهالت، در صورت عدم تأثیر موعظه، یک بى اعتنایى در بستر خواب است و در عین داشتن قدرت، به هیچ وجه حاضر به آزردن جسمى او نیست و همچون ایوب، صبر و بردباری پیشه مى کند، چگونه واکنشى نشان مى دهد!.
یقیناً اگر قابل اصلاح است، با همین تاکتیک ها اصلاح مى شود، و اگر قابل اصلاح نیست، آزردن جسم او نیز دردى را دوا نمى کند و باید فکر دیگرى کرد.
یکی از نویسندگان مصرى، در توجیه مسأله زدن زن گفته است: (بعضى دچار بیمارى مازوشیسم - که در مقابل بیمارى سادیسم است - هستند. کسى که بیمارى سادیسم دارد، از آزار دیگران لذت جنسى مى برد و کسى که بیمارى مازوشیسم دارد، از آزار خویش!).
وی مى گوید: (با توجه به این که بعضى از زنان به یک بیماری خفیف مازوشیسم مبتلا هستند، قرآن کریم تجویز کرده است که وقتى موعظه و بى اعتنایى در بستر خواب مؤثر واقع نشد، او را بزنند.).
از وی باید سؤال کرد: اگر مرد به این بیمارى مبتلا شد، چه باید کرد! اگر یکى از اینها گرفتار سادیسم شدند، تکلیف چیست!.
وانگهى، در صورتى این خود آزارى زن مى تواند به حال او مفید باشد که واقعا مرد، حقِ آزردن جسمى او را داشته باشد، درحالى که او حتی حق این که طورى او را بزند که جاى آن سرخ شود نیز ندارد.
به علاوه، اگر زن بیمار است، باید درمان شود و معلوم است که زدن، درمان بیماری او نیست، بلکه تشدید بیمارى است!.
گمان من این است که تأثیر عاطفى و اخلاقى این گونه تغییرات، به مراتب بیشتر از این است که صریحاً دستور نزدن داده بشود؛ تا تو خواننده گرامى، چگونه بیندیشى! اما اگر مرد نتواند با این گونه تاکتیک ها زن را به راه آورد، چه باید کرد! اگر خود مرد نیز مقصر باشد و زن هم نتواند با تذکرات، او را متنبه سازد، چاره چیست!.
خلاصه، اگر محبت، جاى خود را به عداوت و گذشت، جاى خود را به شدت عمل و وحدت، جاى خود را به کثرت داد، چه کنیم!.

شقاق به جاى وفاق و سازگارى.
آیا جامعه در برابر متلاشى شدن خانواده ها مى تواند بى تفاوت بماند! آیا محاکم خانوادگى وظیفه دارند گسیختن پیوند زناشویی و دادن اجازه نامه طلاق را اولین یا آخرین اقدام خود قرار دهند.
اگر توجه کنیم که اسلام، طلاق را به عنوان یک (حلال منفور!) معرفی کرده است به هیچ وجه موافق متلاشى شدن خانواده ها نیست، جواب همه سؤالات فوق روشن مى شود.
خوشبختانه، باز خود قرآن، کلید حل معما را به دست ما داده و در این مورد فرموده است:
وَإنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَینهما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أهْلِهِ وَحَکَماً مِنْ أهْلِها إنْ یریدا إصْلاحاً یوَفِّقِ اللّهُ بَینَهُما؛(19).
اگر بیم دارید که در میان آنها عداوت و دشمنى واقع شود، یک داور از بستگان شوهر و یک داور از بستگان زن، مأمور حل اختلافات کنید؛ اگر مایل به اصلاح باشند، خداوند میان آنها توافق برقرارمى کند.
در این دستورالعمل قرآنى سه نکته، جلب توجه مى کند:
1. داوران باید از بستگان زن و شوهر باشند تا هم از مسائل خانوادگى آنها اطلاع بیشترى داشته باشند و هم طرح پاره اى از مسائل نزد آنها، به شؤونات خانوادگى صدمه و لطمه اى نزند و زن و شوهر بتوانند سفره دل خود را پیش آنها بگشایند و داوران خانوادگى را در راه حل اختلاف، یارى کنند.
در این جا تکلیف دادگاه هاى خانواده نیز روشن مى شود؛ این گونه دادگاه ها، در چنین مواردى وظیفه دارند براى حل اختلافات، به داوران خانوادگى متوسل شوند تا در کار خود موفقیت بیشتری داشته باشند.
پیوند عاطفى موجود میان زن و بستگان و همچنین شوهر و بستگان، نقش مهم و مؤثرى مى تواند داشته باشد.
اسلام خواسته است براى التیام دادن میان زن و شوهر و استوار داشتن بنیان مقدس خانواده، از همه این جنبه ها استفاده کند و با به میان کشیدن پاى بستگان زن و شوهر، از همه احتمالات و امکانات، براى رام کردن دو قلب و دو روحى که از یکدیگر گریزان گشته و احیاناً نسبت به هم نفرتى پیدا کرده اند، استفاده کند.
با توجه به این که اسلام، در تقویت عواطف خویشاوندى نیز نقش مؤثرى دارد، بهتر مى توانیم به اهمیت داورى های خانوادگى پى ببریم.
گاهی زن نسبت به برادر یا خواهر یا یکى از بستگان خود علاقه شدیدی دارد و مرد نیز در بین بستگان، فردى را بیشتر دوست می دارد،این گونه افراد، خوب مى توانند میان زن و شوهر آشتی بدهند.
ریش سفیدهاى خانواده ها، هنوز هم در جامعه ما، سخت مورد احترامند. اسلام هم مى خواهد که این گونه افراد در میان فامیل، نقش پیامبر در میان امت را داشته باشند. به یقین، اینها می توانند از تجارب و نفوذ کلام خود بهره گیرند و پیوند زناشویی را از پاره شدن حفظ کنند.
2. درست است که داوران خانوادگى از نفوذ کلام و تجارب خود در راه حل اختلافات، استفاده مى کنند؛ اما خواست خود زن و شوهر، از هر چیزى مؤثرتر است. وقتى کار زن یا شوهر یا هر دو به مرحله اى رسیده است که اگر طرف مقابل، خلق و خوى و جمال و کمال و صفاى حوران یا فرشتگان هم پیدا کند، باز احساس علاقه و دلبستگى نمى کند، چه می شود کرد!.
گاه است که هر یک از طرفینِ اختلاف، طرف مقابل را با شرایطی حاضر است بپذیرد، این جاست که داوران خانوادگى مى توانند میان آنها ایجاد توافق کنند؛ در حقیقت، زمینه آشتی فراهم است، فقط داوران خانوادگى باید سعى کنند، زمینه موجود را تقویت نمایند و مورد استفاده قرار دهند.
در این جا خدا هم کمک مى کند؛ زیرا قرآن کریم مى فرماید: (اگر زن و شوهر طالب اصلاح باشند، خداوند میان آنها توافق برقرار می کند.).
اما گاهى هم هست که یکى از آنها دیگرى راحاضر نیست به هیچ وجه بپذیرد، این جا دیگر از داوران کاری ساخته نیست و خدا نیز دخالتى نمى کند.
3. از آن جا که ممکن است ریش سفیدها و بزرگترها به جاى کوشش در ایجاد تفاهم و توافق سعى کنند به اجبار و تهدید، آنها را رام و مقید سازند و مخصوصاً چنین احتمالى در مورد بستگان بسیار قوی است، قرآن، رسیدن به آشتى و توافق را منوط به خواست هر دو آنها ساخته و براى هیچ کدام امتیازى قایل نشده و از هیچ یک نیز سلب اختیار نکرده است.
این خود زن و شوهرند که باید طالب اصلاح و آشتى باشند. اصلاح و آشتی تحمیلى چه دردى را دوا مى کند!.
همان طورى که در بستن پیمان زناشویى، زن و شوهر باید آزادی کامل داشته باشند، در آشتى و خاتمه دادن به جنگ و دعوا و دشمنى نیز باید خودشان، آزادى کامل داشته باشند.
همان طورى که در بستن پیوند زناشویى، بستگانِ زن و مرد، نقش کدخدا منشى دارند و هیچ کس حق تحمیل نظر و عقیده و سلیقه خود بر آنها ندارد، در این مرحله نیز آنها باید کدخدامنشانه عمل کنند و به هیچ وجه در کار آنها دخالت نداشته و از آنها سلب آزادى ننمایند.
چنین برخوردى با مسأله، یک برخورد صددر صد قرآنى و اسلامى است و اگر همه این تدبیرها بى نتیجه ماند، راهى جز طلاق و متارکه، باقى نمى ماند.

پى ‏نوشت‏ها :

1. محمد حسین طباطبایى، تفسیر المیزان، ج‏4، ص‏373.
2. همان جا.
3. همان جا.
4. براى شناخت هر چه بهتر قهرمان هاى زنان به دو کتاب: زنان قهرمان و زنان نامدار در تاریخ اسلام، به همین قلم، مراجعه فرمایید.
5. تفسیرالمیزان، ج‏4، ص‏373.
6. تفسیرالمیزان، ج‏4، ص‏373.
7. تفسیرالمیزان، ج‏4، ص‏373.
8. نساء (4) آیه 34.
9. همان جا.
10. نساء (4) آیه 34.
11. نساء (4) آیه 19.
12. نساء (4) آیه 19.
13. نساء (4) آیه 21.
14. نساء (4) آیه 18.
15. نساء (4) آیه 34.
16. روضة المتّقین، ج‏8، ص‏369.
17. تفسیر المیزان، ج‏4، ص‏371.
18. ص 38 آیه 44.
19. نساء (4) آیه 35

دکتر احمد بهشتى - خانواده در قرآن - ص 101

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد